این شبها یه سریالی پخش میشه به اسم فاصلهها. با توجه به هر شب بودن و عامه پسند بودنش از اون سریالاییه که معمولا کلی مخاطب دارن و خیلیا یه جورایی معتادش میشن و در حالی که شاید خودشون در حال دیدن یا بعدش بگن عجب چیز چرتیه! انتقادات هم معمولا بهش زیاده. من میخواستم یه مطالبی بنویسم، نه در مورد این سریال، که در مورد حسین سهیلی زاده، کارگردانش. در واقع میخواستم یه مقایسه ای بکنم بین کارهای مختلف آقای سهیلی زاده تو صدا و سیما.
حسین سهیلی زاده 3 سریال پخش شده از شبکه ی 3 دارن. ترانه مادری، دلنوازان، فاصله ها.
یکی از ویژگیهای مشترک هر 3، وجود شخصیتهای مطلق تو جریان داستانه. تو
هرکدوم، حداقل یک شخصیت کاملا مثبت، و حداقل یه شخصیت کاملا منفی وجود
داره که حضورشون خیلی وقتها آدم رو آزار میده، چون خیلی تخیلی شخصیت
پردازی شدن.
در ترانه مادری، یکی شخصیت نقش هما روستا (مادربزرگ) و دیگه سمیرا (عمه)، که مینا لاکانی نقشش رو بازی میکرد شخصیتهای کاملا مثبت هستن. تو دلنوازان مهتاب که فک میکنم فاطمه پاکدل نقشش رو داشت همچین شخصیتی بود و تو فاصلهها، این شخصیت رو رضا توکلی به عنوان عمو رضا داره. اصولا این شخصیتها، آدمهایی هستن که کلا اشتباه نمیکنن، همهی حرفاشون درسته و عمدهی جملههاشون پیامهای اخلاقی سریال رو تشکیل میدن!
از طرف دیگه به عنوان شخصیتهای کاملا منفی، نقش حسین سحرخیز (پدر لادن و ثریا) و فرخ، پدر بهرام که دانیال حکیمی نقشش رو بازی میکرد در ترانه مادری، سیروس، نقش عبدالرضا اکبری (پدر بهزاد) در دلنوازان و فرهاد (حسن جوهرچی) ، ساسان (نیما شاهرخ شاهی) و مهران (شهرام عبدلی)، آدمهایی هستن که کلا هرکاری که میکنن برای منافعشون هست و با خباثت تمام ایفای نقش میکنن و حتی یه حرکت مثبت ازشون دیده نمیشه که آدم فکر میکنه اینا هم دل دارن!
اما مسئلهی دیگه، موضوع اصلی هر سه داستانه، که به ارتباط بین والدین و بچههاشون اشاره میکنه، و داستان تکراری رو به وجود میاره: در ترانه مادری، پویا که با مادر و پدرش ارتباط نزدیکی نداره تو دانشگاه به همکلاسیش (نغمه) علاقه مند میشه و از اونجا که جوونه و هیچی حالیش نیست، همش اشتباه میکنه. تو دلنوازان، بهزاد که اتفاقا اون هم خیلی رابطهی خوبی با مادرش نداره، و پدرش هم که فراریه، به دختری به اسم یلدا دل میبنده، و مخالفتهای اطرافیان رو قبول نمیکنه و ... . تو فاصله ها هم سعید که خیلی از پدرش فاصله گرفته، و مادر بالای سرش نیست، عاشق بیتا میشه. و نهایتا هر سه داستان، دور محور رفتارهای این سه جوان، و برخوردهای اطرافیان باهاشون میچرخه، آدمهای عادی که هدف خوب دارن ولی گاهی اشتباه میکنن کارهاشون رو میکنن -مثل مادر پویا در ترانه مادری، مادر بهزاد در دلنوازان و پدر سعید تو فاصله ها- ، آدمهای خبیث خباثتشون رو ادامه میدن و آدمهای خوب پیام اخلاقی صادر میکنن! همیشه آخرش هم همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشه. آدم بدها سرشون به سنگ میخوره و پدرشون در میاد، آدمهای عادی خوشبخت میشن و آدم خوبها هم که خوب میمونن!
یکی دیگه از ویژگیهای مشترک این سه مجموعه، فضول بودن شخصیتهاست! تو ترانه مادری بهرام همه چیزو به فرخ میگه و فرخ همش رو میذاره کف دست مادر پویا، تو دلنوازان نقش سیاوش خیرابی همه چیز رو به نقش فریده صابری میگه و اونم همه جا پخش میکنه! و تو فاصله ها هم که دیگه همه فضول هستن، مگه اینکه خلافش ثابت بشه!
اما یکی از خوبیهایی که من تو کار آخر (فاصلهها) دیدم، استفاده از حسن جوهرچی به عنوان یه شخصیت منفی بود، اون هم حسن جوهرچی ریشدار! که اگه این نبود، به نقاط مشترک و منفی کارهای آقای سهیلیزاده، خوب بودن مردهای ریشدار و زنهای چادری، و متوسط به پایین بودن ریش تیغ زنها و بی چادرها رو هم باید اضافه میکردیم! البته این مشکلیه که تقریبا تو همه کارهای صدا و سیمای ما هست. یه مشکل دیگه از این جنس، انتخاب اسامیه، اصولا آدمهای خوب اسماشون اسم ائمه هست، علی، رضا و ...، و آدمهای بد، اسم های دیگه، مثل سیروس و فرهاد و مهران و ...!
امیدوارم آقای سهیلی زاده یه تکونی به خودشون بدن و کارهای بعدیشون دیگه اینقدر کپی برداری از کارهای سابقشون نباشه/ پایان
- پست استفتا با یک بعدنوشت بروز شد
فونت رو به شکل عنوان وبلاگ می بینم. مرورگر من IE8
حمیکی = حکیمی
فکر می کنم یه نکته ای که توی نقد شما مغفول باقی مونده اینه که سریال نیازی به رعایت نوآوری نداره. سریال شبیه ترانه پاپ می مونه و کلا وظیفه داره مخاطب رو بشونه پای تلویزیون و مادامی که بتونه این کار رو انجام بده موفق محسوب می شه حتی اگه یه داستان و کاراکتر تکراری رو چندین بار در قالب های مختلف بیان کنه. وقتی مردم از اون داستان زده بشوند طبیعتا از طرق مختلف نظرشون رو به صدا و سیما می رسونند و اون هم دیگه از ساخت سریال های مشابه پشتیبانی نمی کنه
کارهای قبلی که مثال زدید کارهایی بودند که مردم از آن ها استقبال کرده اند و طبیعتا تازمانی که استقبال ادامه داشته باشه سریال هایی با همین قالب و مضمون ساخته خواهند شد. این امر در مورد دنباله های فیلم های سینمایی نیز صادق است
راستش زیاد با این نظر شما در مورد سریال، یا کلا آثار هنری موافق نیستم. البته نظر شما محترم و قابل تامله ...
از کمکتون هم ممنون
آقا بلند شو بیا که با یاجوج ماجوج آپم.
باز من یه پست از تو خوندم و این به ذهنم رسید که چه حوصله ای داره این پسر!-دختر پسریش کردم باز!
-
میدونی من خودم از اون گروهیم که میبینه و مدام بعد از فیلم غر میزنه که بابا این چیه و اینا!داستان فیلم واقعا مضخرفه اما به نظر من یه موضوع رو .....میدونی توی فیلم های جدید اکثر مادرای چادری با بچه هاشون مشکل دارن!یا بدبختن و فقیرن و اینا!شاید من همچین نظری دارم فقط!
اتفاقا نظرت رو قبول دارم، درست میگی در مورد چادریهای صدا و سیما و سینمای ایران!
@مهتابی:
مضخرفه = مزخرفه
سلام حال شما اسم وبلاگتونو نگفتین ما خودمون به زور پیدا کردیم ولی سریال زیر ۸ بهتر نی؟؟؟
سلام. ظاهرا زورتون خیلی زیاده ها!
من کلا سریالای شبکه 1 رو ترجیح میدم، معمولا بار بیشتری دارن، ولی سریالای شبکه 3 عامه پسندتر و در نتیجه پرطرفدارترن.
غیر از زیر 8، سریالایی مثل مدار صفر درجه و زیر تیغ هم بودن که خیلی خوب بودن، ولی زیاد طرفدار پیدا نکردن