آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست | چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست | |
گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی | او سلیمان زمان است که خاتم با اوست | |
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک | لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست | |
خال مشکین که بدان عارض گندمگون است | سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست | |
دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران | چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست | |
با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل | کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست | |
حافظ از معتقدان است گرامی دارش | زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست |
تنهای تنهای تنها خیلی خوب بود. بهتر از چیزی که انتظار داشتم
دوس داشتم متن نامهی رنجرو که آخر فیلم خونده شد رو اینجا کپی کنم ولی متنشو پیدا نکردم. نامهای که همزمان با تیتراژ پایانی فیلم خونده شد و باعث شد اکثر کسایی که اومده بودن تا آخرِ آخر سر جاشون بشینن و گوش کنن
پ.ن: یافتم! با تشکر از http://www.sodoor.blogfa.com
... از بین همه شغلهای دنیا تو فکر یک دکه کوچک، سر نبش پیادهروی جلوی سازمان ملل هستم. اسم هم برایش انتخاب کرده ام، دکه پرزیدنت. اسم خوراکیها و قیمت ارزانشان را میچسبانم زیر برف پاککن ماشین رئیسجمهورها، کی از ارزانی بدش میآید؟ همه رئیسجمهورها که مشتریام شدند شغل آیندهام شروع میشود.