دیشب از افطار تا سحر صدیقه کور مهمونمون بود. (البته از این عینکا نداره ها!)
صدیقه کور یه پیرزن 60-70 ساله ست که شخصیت مشابهش تو «شما که غریبه نیستید» لیلاکوره. با این تفاوت که اینجا هوشنگی وجود نداره که به قتل برسونش! خل وضعه و یه جورایی توهمی. یهو میبینی پرید تو کوچه و شروع کرد به فحش دادن و بد وبیراه گفتن به ملت. البته مشتری فحشاش معمولا آدمای نسبتا مشخصی هستن که کم کم گسترشش میده! الحمدلله هنوز ما و خانواده ی عزیز نوبتمون نرسیده! یه وقتی خواهر و مادر شهردارو یکی میکنه به خاطر چاله چوله های کوچه، یه وقتی هم زن و بچه ی فلان همسایه رو به هم میبافه به خاطر اینکه پولشو خورده! بعضی وقتا هم به خواهرزاده ی خودش فحش میده که باعث میشه گوشه ی الطافش به خواهر و مادر خودش هم برسه! یه فحشایی هم میده در حد المپیک!
فک کنم حتی این آیدین بد دهن ما هم خیلیاشو نشنیده باشه! البته همه ی شخصیتش هم اینطوری نیستا. از اون طرف یه پیرزن سیده که شبا معمولا میره مسجد و تو همه مجلسای قرآن خونی محل میشه پیداش کرد. معمولا میشینه سر کوچه و صدا میزنه: "های برادر، های برادر". من یادم نمیاد گفته باشه "های خواهر"! بعضی وقتا منتظره یکی بیاد که دستشو بگیره و ببرش مثلا تا سر کوچه، بعضی وقتا صدا میزنه ببینه کسی نون تازه داره واسش بیاره یا نه. به خاطر بد دهنیاش دیگه اکثر هم محلیا کمکش نمیکنن. ولی حاجی ما پای ثابت کمک کردنشه. صدیقه کور هم حاجی مارو "احمدجان" صدا میزد! کلی با حاجی شوخی میکردیم به خاطر این "احمدجان"! البته بچه هایی هم که داستان این بنده خدا رو نمیدونن هم بعضی وقتا دستشو میگیرن. یه وقتایی مزد کارشونو هم میده بعد از رسیدن به مقصد! من و داداشم برای جلوگیری از خوردن فحش به اسم خودمون، اسممونو واسش "اسماعیل" تعریف کردیم. حالا اگه یه وقتی نوبت ما هم برسه، به اسماعیل فحش میده! مشکلی واسه ما پیش نمیاد!
خلاصه داستان داریم ما اینجا تو کوچه ی قشنگمون. تا همین حدود یه سال پیش یه سجاد داشتیم که یه جورایی جفت صدیقه بود! این سجاد معمولا به داداش خودش بد و بیراه میگفت. یه وقتایی فک میکردی که سجاد و صدیقه با هم کل کل دارن، آخه یکی از اینور داد میزد و اون یکی با صدای بلندتر از اون طرف! حالا بیا جمعشون کن که ساکت بشن! نهایت جوابشون اینه: "مگه به تو فحش میدم؟". اگه هم به تو فحش داده باشن که کاری ازت بر نمیاد، چون رفتی تو لیست سیاه و دیگه راهی واسه خارج شدن ازش وجود نداره! ولی سجاد همین اواخر که دیگه شدیدا قاطی کرده بود و نزدیک بود یکی دیگه از همسایه هارو نفله کنه فرستادنش آسایشگاه و وقتی برگشت رو به راه شد و دیگه اونطوری نمیشه. اما این صدیقه رو فک کنم تو آسایشگاهم نتونن تحملش کنن، واسه همین بیخ ریش خودمون باید بمونه!
پ.ن: صدیقه کور به آش علاقه ی وافری دارد!
آقا من یه توصیه بهت دارم. با توجه به پست های قبلی و پست فعلی توصیح می کنم هرچه زودتر محله تون رو عوض کنی
با آقای چوپان و سجاد و خانم صدیقه روشن دل و ... نگران هستم که نکند در وبلاگ یکی از همسایه هاتون بخونم:
... واقعا چرا این آدما رو نمی برن به مراکز درمانی و نگهداری آدم های خاص؟ مثلا توی کوچه ما 2 تا برادر بودن که خودشون رو به صدیقه اسماعیل معرفی کرده بودند (که به اسم خودشون فحش نخورن!) یه روز بنده های خدا داشتن بهش کمک می کردن که یهو صدیقه برای اولین بار قمه رو در آورد و ...
پایین شهری بودن همینه دیگه! باید اراذل و اوباش و خل و دیوونه رو هم تحمل کنیم!
کجا بریم برادر من؟ تازه حاجی اینجا خونه ساخته واسمون، کی میاد اینجارو بخره که ما بریم یه جای دیگه؟!
چرا یادم رفت اسم بذارم تو نظر قبلی؟
لابد ترسیدی به اسمت فحش تعلق بگیره!
حالا مهمونیتون چی شد خوش گذشت؟
ببین اقا(اسماعیل)من پیشناهاد میکنم شدیدا بهش اش بدین
والا سه شب پیش حاج خان آش پخته بودکه خونه نبود بهش برسونیم!
میمونی هم خیلی خوش گذشت!
سلام
شما سیم کارت ایرانسل دارید ؟
می خواین شارژ 2000 تومانی رو با قیمت 1690 تهیه کنید ؟
کلیه کارت های عضو شتاب پذیرفته می شن
سلام آقا اسماعیل !! میگم اگه دئست داری بیا خونه ی ما !! قدمت رو چشم
چشم آقامعین گل. حتما خدمت میرسم
نوش جون. حداقل چن چشمه از این فحشاش رو مینوشتی ملت یه چیزی یاد بگیرن دیگه.
ول کن بابا از اینجا خونواده رد میشه! روم نمیشه بنویسم!
با 12 رمضان در آیینه تاریخ آپم.
اولا که از اونجایی که اینترنتی ما زغالی هست اول که اومدم فقط یه صفحه مشکی بود و نوشته های مشکی تو..تصور کن چشام در اومد تا بخونم..وکلی فحش نثارت کردم که مطمئنم صدیقه هم نشنیده تا حالا!بعد که اومدم نظر بدم یهو صفحت سفید شد!جدا معذرت میخوام!
..آدم حسابی دیگه هم دارم!-جز شما رو هم البته در رودربایستی گیر کردم که گفتما-
دیگه اینکه محلتون جز شما
دیگه اینکه من خوبم میلاد..
اذان گفت..قبول باشه!
به من چه خواهر من؟ برو به مسئولین امر فحش بده که اینترنت زغالی میدن دست مردم. عجب گرفتاری شدیما!
(دروغ گفتم! اینجا اکثرا اصلا منو نمیشناسن!)
نه بابا آدم حسابی کجا بود؟ من اینجا ورزشکار و مهندس و بچه مثبت و همه چی هستم تو محلمون!
خدارو شکر که خوبی
دلت بسوزه که اینجا ۱۲ دقیقه زودتر اذان میگه. ضمنا قبول حق باشه