من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

۶

۱.

مجتبایمان ارشد تربیت بدنی دانشگاه تهران قبول شد

+ یکی نیست بگه "از فضل برادر تو را چه حاصل" که عینک دودی میزنی؟

+ نظر به دونده بودن این برادر گرامی، اگر میتوانید دنبالش بدوید و اگر رسیدید شیرینی جایزه بگیرید! کلا بساط شیرینی پیچوندن به راهه اینجا!


2.

دیروز صبح آن روی عقده ای بنده بالا زده بود که قصد کرده بودیم به چند روز آپ نکردن تا یک نفر پیدا بشود نگران ما گردد! ولی دیدار تصادفی دوستان در پارک و یاهو، هوای بسیار خفن و آیدا باعث شد این حس مزخرف فرو نشسته و در نتیجه ما آپ بنماییم.

+ آیدا کتاب احمد شاملوست، فکر بد ننمایید لطفا، من قصد دارم پله های ترقی را طی کنم فعلا!


3.

برای بعضیها تا همین اواخر دوم شخص جمع بودیم، حالا مفرد شدیم؛ دلیلش را شاید خودشان بدانند


4.

امان از موضوعی که مجبوری در موردش چرک نویس کنی و بندازی دور


5.

صدای باران می آید و آسمان قلنبه! احتمالا به زودی زیر باران باید رفت ...


6.

از این لحظه امیرحافـــــــــــظ کَرِه!

نظرات 9 + ارسال نظر
مجرد سرخوش شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:41 ق.ظ http://mojaradesarkhosh.blogsky.com

امان از موضوعی .... واقعا امان.

از همدردی شما به شدت ممنونم جناب سرخوش!

آشکار شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ق.ظ

مبارک است. از طرف من تبریک بگید به برادر گرامی. پس ایشان دونده قابلی هستند که ملقب به صفت تیزپا نیز شده بودند
پیش خودم گفتم حتما نوبه 2 هفته است و کنج خلوت. چینی نازک تنهاییتان را نخواستم بشکنم
این موردش را متوجه نشدم
چرا بیندازی دور؟ مگر تارنوشت نداری؟ اگر هم نمی خواهی این جا بگذاری یه تارنوشت بی نام و نشان درست و بگذار آن جا. لازم هم نیست آدرسش را به کسی بدهی که رصد شوی. باور کن ذوق و قریحه چیزی منحصر به فرد است که حیف است به زباله دان سپرده شود
تا خیس نشوی از تبریک خبری نیست

ایشان سابقه ی قهرمانی دوی سرعت دانشجویان کشور را در کارنامه دارند
راستش خیلی هم دور نینداختم! بعضا در قسمت چرک نویسهای همین وبلاگ نگهشان میدارم تا شاید روزی روزگاری به کار آید.
آقا ما منظورمان از باران دقیقا فقط همان آبی بود که از آسمان به زمین فرو میریزد، حالا اگر میخواهید به خاطر خیس شدن زیر این مورد تبریک بگویید، ما میشنویم! اگر هم قصد تبریک به خاطر موضوع دیگری دارید، به آخر بند 2 همین مطلب توجه کنید

دکتر اشتباهی شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:17 ب.ظ

سلام
۱.مبارک است.شیرینی هم نخواستیم
۲.
۳.آیا منظور ماییم؟! اگر آری که عذر میطلبیم.ما هنوز قواعد دستور زبان را فرا نگرفته ایم!!
۴.هیییی برادرچی بگم که خودم بدترم از شما
۵.ایضا اینجا نیز می آمدنکند همشهری باشیم؟!
۶.باشه.همینی که گفتین

عذرتان را نخواستیم! هرطور شما راحتین ما هم راحتیم.
نفرمایید خانم دکتر، شما کلی بهترید از بنده! ایشالا که بهترتر هم بشین

دوست شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام اخه یه جا نوشته بودین که هنوز دوستین یا یه چیزی تو همین مایه ها واسه همین پرسیدم با چی نظر بذارم

آها منظورم اسم بود، گفتم شاید بخواین از اسم انتخابی این آشکارجان استفاده کنین. مهم نیست، هر طور خودتون صلاح میدونین (جدیدا دمکراتتر هم شدم!)

وحید شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ب.ظ http://vahid-boy.blogsky.com

۱.نوش جان جای مارو خالی کن
۲.چرا واقعا اپ نمی کنی خب نگرانت میشیم به روت نمی اریم
۳.اختیار دارید ما همیشه شمارا جمع میبندیم
۴.واقعا خب بدون موضوع بنویس
۵.هوا ۲ نفرست
۶.؟

با شما نبودیم وحیدجان
این "هوا 2 نفرست" یعنی چی؟!

بیدل شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:39 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

هوای دو نفره یعنی خودت و نامزدت دست همو بگیرین برین قدم زنون.
نیومدی. دلمان تنگ شده بود برات. بلند شو بیا.
از این آپ های ده قسمتی هم نکن گناه داریم.

اوه بسیار عالی! خیلی خیلی ممنون از تنویر فکر بنده! اما زهی خیال باطل! از این خبرا نیست!
اومدم ولی حس نظر دادنم نبود.
ده قسمت نبود که، 6 تا بیشتر نبود!

بیدل شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:03 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

سلام.
با 17 رمضان در ایینه ی تاریخ آپم.
خیلی جالبه. حتما بخونید.

مهرداد شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:21 ب.ظ http://boudan.blogsky.com/

یک نوشت: شیرین بود اما دویدنش یکم...
دو بنوشت: حالا احمد یا آیدا؟
سه مینوشت: ما که همیشه ته سوم شخصیم پس خیالمان از بعضیا راحته(بسی سپاااااس).
چار ننوشت: ننوشت دیگه.
پنج ترنوشت: شاید هم باران آمده و خیس کرده و خبر نداده.(شاااااید).
شیش شوشت: فکر کنم ازین لحظه خل شدم.(شوخی کردم نشدم)

RaSo0l شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ب.ظ http://1man.blogsky.com

سلام بر عزیز دل برادر !
اخوی گرامی را از طرف من ماچ گنده بفرمایید و طلب شیرینی کنید !
من که هیچ صنمی با کتاب های شاملو ندارم ! البته اون ها هم با من صنمی ندارند ! :دی
شما که همیشه برای ما یک نفر شخص جمعی
امان از همان موضوع :دی
عجب بارونی بود ! جان اخوی بسی لذت بردم ! میگم طرفای شما هم زلزله اومد ؟
از این لحظه غیاث الدین مرباست (شوخی میکنما به دل نگیری :D )

زلزله هم اومد هرچند بنده شخصا احساس نکردم و نزدیکانی که حس کردن رو به اسب بودن متهم کردم!
راستی، خوش برگشتیا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد