باز هم گل اول رو خوردیم و باز هم 3-1 کردیم! ............ اما این بار .....
همین الان خودمو تبرئه کنم: وقتی من از بازی میرفتم بیرون، بازی 0-0 بود. وقتی دوباره برگشتم تو بازی، بازی 3-1 شده بود!
خب وقتی دارم خودمو تبرئه میکنم یعنی باختیم دیگه! نگاه داره؟
اتفاقا به نظر من خوب شد باختیم. تحلیل پسرعمه این بود که چون حریف بچه های تیزهوشان بودن، بچه های ما هم که به اندازه ی هویج هوش ندارن، پس طبیعی بود که ببازیم. اما در کل به نظر خودم، باید میباختیم چون اخلاق رو قبل از بازی و در طول بازی باختیم. رگ بی فرهنگی و نفهمی بچه های ما با دیدن فنچهای رفیق من بالا زده بود که باعث شده بود چرت و پرت زیاد بگن. بعید میدونم دیگه با اینا تو یه تیم بازی کنم. اگه قرار باشه ادامه بدم به این ورزش بسیار .... (این .... همون فحش مورد نظر خانم دکتر بود!)، فک کنم فقط با تیم دانشگاه تمرین میکنم، البته اگه منو تو تیم راه بدن. شایدم ول کنم برم دنبال جنبه های دیگه ی زندگی. این همه کار، فوتبالم شد ورزش آخه؟ خب حاج خانم حق داره بگه خربازی دیگه!
فردا ساعت 8:30 بازی رده بندی داریم. بعید میدونم کسی حال بازی کردن داشته باشه برا این بازی.
بالاخره علی اومد. قراره فردا صبح بریم پیاده روی ناهارخوران. خیلی خوشحال شدم وقتی خبر داد که فردا برنامه داریم، هرچند که نمیدونم چرا اینقدر سرد و سنگینه با من!
بی ربط نوشت: عشق میکنم که دستمو به یه جایی گیر بدم -بذارم تو جیبم یا قلاب کنم پشت سرم یا دست به سینه بشم- بعد آروم آروم کنار پیاده رو راه برم، برگهای نارنجی خشک که افتادن رو لگد کنم و با صداش حال کنم! با صدای گاز زدن نون برشته هم حال میکنم! بیسکوئیت تُرد هم دوست دارم! البته اون قدیمیاش، جدیداش بدرد نمیخوره. چوب شور هم میگن خوبه، ولی دندونامو اذیت میکنه. حیف!
یه ذره امکان داره بنا به دلایلی یکمی به نظرات کمتر جواب بدم، اگه یه وقت این اتفاق افتاد، پیشاپیش منو ببخشین.
بعدنوشت: الان چون این خط آخری رو نوشتم هیچ نظری دریافت نمیشه؟!
هی میگم بازی نکن!!اینم نتیجه ش!! این همه ضربه ی روحی علاوه بر اون پای ناقص!
من اصلنم خشن نیستم!!

این باختم نتیجه ی غرور کاذبه!! اگه صادق بود باز یه چیزی!!
راستی فردا جشن روز گرگانو نمیاین؟!
عجب انتظاری دارینا! خب وسط جام رمضان که نمیتونم یهو تیمو ول کنم بگم من دیگه بازی نمیکنم! بذارین این جام لعنتی تموم بشه تا یه خاکی به این سرم بگیرم دیگه
یا شما خشنی، یا من زیادی حساسم این روزا! (همونی که آشکار گفت، سنسیتیو؟) یا همون نازک نارنجی البته.
مرده شور ببره این هم تیمیای بی فرهنگ منو که قبل از بازی از مسئول مسابقات میپرسیدن: "فردا فینال ساعت چند بازی داریم؟"
جشن روز گرگان دیگه چه صیغه اییه؟ تازه مُد شده؟ من بیام نمیگن تو دهاتی هستی برو گمشو بیرون؟