داشتم همراه اریس* با تیریپ بسیار بسیجی تو پارک آب و آتش تهران قدم میزدم، دوتا دختر خانم نسبتا محترم تو مسیر نشسته بودن که یکیشون پشتش به بنده بود و اون یکی روبه روی نفر اول بود. اونی که منُ نمیدید به اصطلاح دوستان ارزشی کشف حجاب نموده و روسری رو برداشته بود. تا چشم دوستش به من افتاد، بهش ندا داد که سر و وضعشو مرتب کنه. وقتی از کنارش رد شدم و خودش تیریپ منُ دید، بنده خدا وحشت کرد! احتمالا ترسید دستگیرش کنم ببرمش!
زمین به ما آموخت
ز پیش حادثه باید که پای پس نکشیم
مگر کم از خاکیم
نفس کشید زمین ما چرا نفس نکشیم؟
شکوه رستن - فریدون مشیری
* اریس یک موجود کمی تا قسمتی سیه چرده است که دوران دبیرستان گازش میگرفتیم! در حال حاضر مکانیک دانشگاه امیرکبیر میخواند و قرار است پس از فارغ التحصیلی در همین گاراژ شهابی نزدیک محل ما به کار مشغول شود!
اریس به کدام یک از معانی زیر؟
چاهیست بمدینه نزدیک مسجد قبا که خاتم پیامبر صلوات اﷲ علیه در خلافت عثمان از دست عثمان در این چاه افتاد و یافته نشد
برزگر - کشاورز - زراعت کننده
زیرک - هوشیار
جالب می شه که یکی از اون ۲ تا خانم بیاد و پست شما رو بخونه
چرا گازش می گرفتید؟
والا آمار معنای فامیلی این دوست عزیز رو نپرسیدم، ولی همون دوتا آخریا بیشتر بهش میاد.
اتفاقا بعید نیست، ماشالا اینقدر اتفاقات قشنگ قشنگ و عجیب این اطراف افتاده برام که ممکنه یهو اصلا اون خانما هم آشنایی چیزی در بیان!
گازش میگرفتیم چون خوشمزه بود! یادم رفت این مورد رو تو بیوگرافیش ذکر کنم
وقتی همه ی ذهنتو بسیج کنی و مثل گاراژ** رها نکنی٬ راحت می تونی یه عنوان داشته باشی حتی اگه اون عنوان حاکی از بی عنوانی باشه و نیاز نیست که خود رو به آب و آتش بزنی و اینطوری میشه کشف کرد چیزایی رو که غبار و حجابی از بی ارزشی روش نشسته تا رو سر یه نوشته بدرخشه و باعث مرتب شدن سر و وضع نوشته بشه که هر بنده خدا با هر تریپ بتونه چیزی دستگیرش بشه و وقتی نگاهش از کنار کلماتش رد میشه بی وحشت چیزی با خودش ببره.
........................................................
چرا اینقدر تند تند به نظر ممد گیر می دی؟
........................................................
چه خوبه که این وسط٬ اشاره ای به شکوه و فر پرواز و رستن از دونی و پستی دنیا و گذر از میان پوچی ابرهای حوادث تا بی انتهایی آسمان ها کردی.
........................................................
** گاراژ جایی مثل دانشگاه و دبیرستان نیست و میشه توش چیزایی رو یاد گرفت که به درد می خوره و بی فارغی و پرفروغ و بدون نیاز به گاز گرفتن انگشت حسرت میشه امیر بزرگی برا خودت و جامعت باشی هرچند آخر هر روز سیاهی تا چهرت هم قدم گذاشته باشه. ولی دلت مثل شهاب همیشه پر درخشش میمونه.
مهردادجان میشه یکمی سطح نظراتتو پایین بیاری تا ما بیسوادا هم یه چیزی حالیمون بشه؟
به جای آشکار:
مشفول=مشغول :دی
واقعا موندم چطوری از دست آشکارجان در رفت!
به هر حال خیلی ممنون. راستی اگه یکی با موهاش مشکل داشته باشه باید پیش چه دکتری بره؟!
طبیعتا نزد پزشک پوست و مو.
،دکتر یوسفی و دکتر دهقان و دکتر یوسفی تعریفشونو شنیدم...حالا باید انتخاب کنین خودتون دیگه
اگه اسم میخواین در این زمینه دست رو دست زیاده ولی دکتر ابراهیمی راد،دکتر مقصودلو
خیلی خیلی ممنون
یه سوال سختتر: میشه یه صنفی بگین که توش مقصودلو پیدا نشه؟!
چرا دو بار گفتم دکتر یوسفی!!؟؟!؟؟!
لابد میخواستین تاکید کنین دیگه!
حالا اون حجاب نداشته تو چرا نگاه کردی وای وای وای
آخی بنده خداها !! حالا ما روزی 60 بار این عکسات رو میبینیم عادت داریم ، اون طفلکی ها چیجوری سکته نکردند
کشته این شعراتم :دی
تازه تو این عکسارو میبینی، این اواخر شده بودم تو مایه های همین مموتی محبوب تو و خودم!
از اون شعرای بی سر و ته تو که بهتره
در ضمن بله دیگه ! تو همه اصناف مقصودلو ها هستن ، خدا بیشترشون کنه که باعث ِ آبادانیه این مملکتند
امیدوارم نخوای بگی که تو هم ...! آره؟
اللهم صل علی محمد و آل محمد

و عجّل فرجهم!
نمیدونم چرا با نظراتتون بیشتر حال میکنم خیلی جالبن
بد حجابی؟؟؟بی حجابی؟؟
شعراتون عالی بودن مثل همیشه
منم قیصر خون شدم ولی با شعرای مشیری هم لذت میبرم
میخواین از این به بعد من فقط یه مطلب خالی بذارم و از دوستان بخوام بیان نظر بدن تا شما حال کنین؟ یا اصلا چطوره از لج شما نظراتمو ببندم که حالتون گرفته بشه؟ :دی
یه جوری میگین شعراتون که انگار ارث بابامه!
اتفاقا قیصر خیلی دوست دارم ولی از اونجا که ما مستضعفیم و فقط کتاب دسته2 میخریم خیلی در انتخاب کتاب آزادی نداریم
آره
میلاد راه افتادیا!چه شعرای توپی نوشتی!از کدوم مجموعه ی مشیری نوشتی!

اینجوری می کردی!دختر رو می گم!هههههههههههه..از تصورش هم خندم می گیره!
خانوم دکتر ببین اگه تهرانم دکتر پوست و موی خوب میشناسی بگو!
باید یهو می پریدی توی صورتش
منم میگم که کلا بخش نظراتت خیلی جالبه!البته نسبت به جاهای دیگه!
این شعر مال مجموعه ی "از خاموشی" بود
اینکارو اگه میکردم رسما سکته میکرد خونش میوفتاد گردنم. اونوقت علیِ شما میومد دیه رو حساب میکرد با خونوادش؟
اگه بخواین کتاب گلها همه افتاب گردانند از قیصرو میتونم بدم تا بخونید و لذت ببرید
قصه کتابهای خونه ما بد غم انگیزه
خیلی ممنون ولی


امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان
مارا به خیر تو امید نیست، شر مرسان
شوخی کردما!
ایشالا که به هم نمیرسیم خانم همکلاسی!