من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

فرهنگ سازی زوری

یک اقدام خیلی هوشمندانه ای رو سازمان فرهنگی - ورزشی شهرداری گرگان انجام داده، که حیفم اومد ننویسم در موردش:

اینجا ما یه میدان/فلکه داریم که شهرداری صدایش می زنیم (البته اگر اشتباه نکنم رسما اسمش باید وحدت باشد). دوستان لطف نموده و یک حرکتی انجام داده اند که فقط یک عده ی خاصی بتوانند دورش پیاده روی کنند. یک پلِ هواییِ عظیم nمتری دو طرفش زده اند، که مسیرِ حرکتِ آدم را حدودا سه برابر می نماید (و البته هر دو طرف هرکدام از پل ها به پله برقی مجهز است که فقط به طرف بالا حرکت میکند، برای پایین آمدن باید از پله های معمولی استفاده کرد). و زیر همان پل ها، وسط و حاشیه های دو طرف خیابان را نرده آهنی به ارتفاع حدودا 1متر گذاشتند. با این اوصاف این افراد میتونانند از مسیر استفاده کنند:


۱) افراد بافرهنگ: اینگونه افراد مثل بچه ی آدم به طولانی شدن مسیرشان هیچ توجهی نمیکنند و خیلی راحت از پل هوایی استفاده میکنند. اگر پله برقی هم نبود احتمالا مشکلی برایشان وجود نداشت.

۲) افراد ورزشکار: این قشر عزیز، میتوانند از نرده هایی که کشیده شده، به عنوان موانع تمرینی برای تمرین مسابقات دوی ۱۱۰متر با مانع استفاده کنند. یعنی مثل بز اَخوَش از روی نرده ی اول پریده، وارد خیابان شده، در وسط مسیر از روی نرده ی سوم پریده و پس از عبور از نیمه ی دوم، با پرش از نرده ی آخر وارد پیاده روی مورد نظر شوند.

۳) افراد ورزشکارِ بافرهنگ: برای این دوستان هم تدبیری اندیشیده شده. این جماعت میتوانند با استفاده از پله های عادی از پل بالا بروند، و پس از طی مسیر روی پل (ورزشکارترها می توانند مسیر را با پشتک وارو طی کنند)، در خلاف جهت پله برقی که به بالا حرکت می کند، به پایین بروند تا عضلات پایشان قوی تر بشود.


طبعا بقیه ی افراد باید به سرعت خودشان را به یکی از گروه های مذکور ملحق نمایند. در غیر اینصورت باید مثل گروه فلک زده ها ۱۰۰ الی ۲۰۰ متر طی طریق بنمایند تا از محدوده ی مانع گذاری شده خارج شوند!



توضیح: اصولا دوست ندارم چندبار -اونم متوالی- از یه کتاب اینجا مطلب یا شعر بذارم. ولی دو دلیل باعث شد که گیر کنم رو فریدون مشیری. یکیش این بود که "از خاموشی" یه تیکه هایی داشت که واقعا نزدیک به خودم بود؛ یکی دیگه هم این بود که فروغم رو گم کرده بودم! دیشب فروغ پیدا شد که احتمالا از فریدون به سمت فروغ حرکت خواهم نمود. شاید بعدش هم بریم فریدون فروغی!

پ.ن: نمیدونم چه مرضی دارم که یهو کلی حرف پیدا میکنم برای گفتن/نوشتن. ولی دوست ندارم مطالبم زیاد طولانی بشه، بقیه رو چک نویس میکنم که شاید بعدا بذارم/شایدم نذارم!


نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:31 ب.ظ

بز اَخوَش = بز اخفش
حالا چرا بز اخفش؟ عیبی دارد بگویی دایرون رابلز؟
چه کسی گفته فریدون مشیری پرسپولیسی بود و فروغ استقلالی؟
شاید بعدا بذارم/شایدم نذارم! = شاید بعدا بذارم/ نذارم!

جدی اخفَشِه؟ ما همش میگفتیم اخوش!
این دایرون رابلز که گفتی یعنی چه؟! (با لحن مهران مدیری خوانده شود لطفا)
به نظر من فری پرسپولیسی بود و فروغ اسقلالی. شما اگه اعتراض دارین میتونین یه طور دیگه فرض کنین!

آشکار سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:40 ب.ظ

قبلی من بودم

admin2 سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:14 ب.ظ http://bademjan.ir

salam
khoshhalam ke ba webet ashna shodam,dos daram pishe man biyay
age azam khoshet omad mano ba name jadid tarin smsha va ghashang tarin aks ha link kon
khoshhal misham behem sar bezani
ya ali

علی یارت
ولی بهت سر نمیزنم!

مهرداشکار سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:58 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

میتونانند=میتوانند یا میتونند یا میتونن

آشکار سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:14 ب.ظ

متشکرم از آقای مهرداد
از برادرت آقای مجتبی تیزپا می پرسیدی حتما می دانست
دایرون رابلز دارنده رکورد جهانی ماده دوی ‪ ۱۱۰‬متر با مانع مردان و اهل کشور کوبا است
در ضمن بز اخفش به فردی گفته می شود که بدون فهمیدن مطلبی آن را تایید کند. این ترکیب لغوی ارتباطی به پریدن از روی نرده ندارد

بردادرمان تشریف بردند تهران و فعلا در دسترس نمیباشند
متشکر از توضیح بسیار مهمتان. ما فکر میکردیم بز اخفش فردی باشد که زیاد بپر بپر میکند!

مهتاب سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:31 ب.ظ

بز اخفش همونی نیست که دست و پاشو با شاخا شو ببندن و از چهار طرف بکِشنش!
من اصولا اگه بشه جاهایی که پله رو به پاینم داره بر عکس میام!
تو کدوم گروهی میلاد؟

بز اخفش دو سه تا روایت در موردش هست که حالشو ندارم توضیح بدم. برو خودت تو گاگول سرچ کن ببین چیه
این گروه بندی که گفتم مال آدمیزادا بود. من از گروه کلی خارجم (اینو هم بنا به بعضی روایات متواتر گفتم)

دکتر اشتباهی چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 ق.ظ

بنده در کودکی تو یه کتابی این قصه رو خونده بودم،نوشته بود "بز اخوش"ها!! نه بز "اخفش"!!

این بزِ بیچاره هم داستان شد واسه ما! اون کتاب هم لابد اشتباه نوشته. چون همون اخفش درسته
حالتون سر جاشه ایشالا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد