شنبه|۸-۱۰|زبان تخصصی|دکتر ۱۰۰۰(!):
نقش استادِ گرامی که سالهایی مقیم ینگه دنیا بوده کلا این میباشد که
پشت میز نشسته و هر از چندگاهی به تلفظهای درست یا غلطِ دوستان گیر بدهند.
تمرینات و ترجمهها هم که توسط دوستان -و بعضا حلالمسائل- حل میشوند. استاد به سید خیلی علاقه دارند. سید هم متقابلا به ایشان!
شنبه|۱۰-۱۲|برنامهنویسی به زبان ماشین (اسمبلی)|همان دکتر ۱۰۰۰:
استادِ گرامی که رشتهی تحصیلیشان الکترونیک است در عمرشان نرمافزارِ
اسمبلر را ندیدهاند و برنامهی به زبانِ اسمبلی را فقط در جزوههایشان
دیدهاند! اطلاعاتشان نیز فقط همان جزوههایی میباشد که احتمالا ار
سایتهای مختلف دانلود نمودهاند! منبعی هم که معرفی کرده بودند مربوط به
یک درس دیگر میشد که به همین دلیل تا ۴-۵ جلسه هر کدام از دوستان کتابی را
به ایشان معرفی میکردند و این عالیجناب نیز همان کتاب را به عنوانِ منبع
درس اعلام میکردند! کلا سوال اگر داشته باشیم بهتر است برویم در اینترنت
سرچ کنیم تا از استاد بپرسیم!
یکشنبه|۱۰-۱۲|ساختمان داده|مهندس یعقوبی:
استاد پشت لپتاپشان مینشینند و با استفاده از ویدئوپرژکتور درسشان را منتقل میکنند. یک مطلبی را درس میدهند و با هر مثال بالای نیم ساعت از وقت کلاس را هدر میدهند که در این وقت فقط ۲-۳ نفر از دوستان مشارکت میکنند. بقیه با هم دردِ دل میکنند یا نقاشی میکشند یا رمان میخوانند یا خاطره مینویسند یا کارهای مفید دیگر میکنند. استاد هر از چند گاهی هم نگاهشان را به طرز مشکوکی به چشمانِ اینجانب میدوزند و تلخند میزنند! احتمالا باید خدا به دادم برسد در پایانِ ترم!
یکشنه|۱۳-۱۵|فیزیک۲|دکتر م.موحدی:
این استادِ بزرگ دکترایشان را از سوئد گرفتهاند. اصولا از هر فرمولشان
میتوانید ۴-۵ غلطِ علمی و غیرِ علمی پیدا کنید. آزاد هم هستید که آشکارا
بخندید به اشتباهاتِ استاد. ظاهرا خودشان هم به خودشان میخندند! احتمالا
این ترم هم داستان خواهیم داشت با ایشان؛ همچنان که ترمِ ۱ کلکل مینمودیم
و سرانجام درسشان را افتادیم! این ترم که عکس تابلوی شهید م.موحدی را در
وبلاگ کلاس گذاشتیم و ایشان دیدند و معلوم نیست که چه سرنوشتی در انتظارِ
نمرهی پایانیِ ما باشد! این جلسه که یک سوالی حل نمودیم و استاد ابراز
تعجب نمودند از اینکه غیاثالدین آن سوال را به این زیبایی حل کرد و توضیح داد! (البته بماند که بنده نیز حل را از حلالمسائل کپی زده بودم! :دی)
دوشنبه|۱۵-۱۷|اندیشه۲|حاجآقا جلال:
چنان قوی استدلال میکنند که شخصا امیدی برای به چالش کشیدن ایشان ندارم! مثلا امروز به طور ضمنی نظریهی خلقالساعه را تایید کردند. در توضیحِ محالِ عادی بودنِ معجزاتِ پیامبران مثال زدند که اگر یک عصایی را یک جایی بگذاریم ممکن است بعد از ۵۰۰ سال تبدیل به مار شود(!)؛ اما حضرتِ موسی به اذن خدا این فاصله زمانی را برداشتند. نتیجه میگیریم که برای تولیدِ یک مار نیازی به تولیدِ مثل نیست. مار خودبهبخود از چوب به وجود میآید. همانگونه که مگس از گوشت به وجود میآید!
سهشنبه|۸-۱۲|معادلات دیفرانسیل|دکتر uproad:
همچنان که از نامِ خانوادگیِ استاد مشخص است؛ ایشان همشهریِ ما هستند. در طولِ کلاس n بار نامِ اینجانب را صدا میزنند و با سر تکان دادنِ من شاد میشوند! درسشان که همان مزخرفاتِ خودمان است که ترمِ پیش اصولا میپیچاندیمش و نهایتا میانترم و ترم را سفید دادیم! اما این همشهری جالبتر درس میدهند و نگرانی چندان بالایی نیست برای پاس شدنش. (اصلا دلمان را به بند پ خوش نکردیم ها! فکر بد نکنید!)
سهشنبه|۱۳-۱۵|تربیتبدنی۱|دکتر خورند:
استاد در این کلاس اصولا کلهم اجمعینِ انرژیِ ما را میخورند! مثل اسب میدویم و جان میکنیم! البته بسیار مفید است برای سلامتی. علیالخصوص که نیمساعت پیشش ناهار میل نموده باشیم و به حدود گلاب پاشیدن به روی دوستان برسیم!
سهشنبه|۱۷-۱۹|آمار|استاد امیرحافظ:
ظاهرا تنها استادی که به درسشان مسلط هستند. کلا حال میکنیم سرِ
کلاسشان. مخصوصا که هفتهی پیش شیرینیِ نامزدیِ الهه را خوردیم.
انشاءالله که خوشبخت بشوند ایشان به همراهِ همهی دوستان دیگر!
جالب بود
بیچاره باید بره یا درست کنه اگه درست نشه یابد یه نوشو بخرن
استاد مدار هم جنای میری بد نیستند نسبت به اساتید دیگر و ازمایشگاه فیزیک ۲ که جناب خالقی که نمیدانم چرا هر وقت گروه ما ازمایش دارد وسایل خراب میشود
یه چیز باحال یکی از اقایون کلاس زد ریزسنج رو خراب کرد
متاسفانه یا خوشبختانه بنده مدار ندارم و سعادت آشنایی با مهندس میری رو هنوز پیدا نکردم!. همینطور آز فیزیک ۲ و آقای خالقی
چرا گلاب پاشیدن به روی دوستان ؟ جای دیگری نبود؟
این الهه خانم نامزد استاد هستند یا یکی از همکلاسی ها؟
جهت تنویر افکار عمومی:
همهی دوستان دیگر = علی الخصوص خود نویسنده
الهه خانم بنده خدا نامزدِ خودشان را دارند! نه نامزدِ استاد هستند و نه نامزدِ همکلاسیها. خودشان همکلاسی هستند البته
خود نویسنده در این لحظه سرخ شد
اسم این پستو گذاشتین درسنامه من یاد "درسنامه جامع علوم پایه" ی خودم افتادم که داره تو کتابخونم خاک میخوره،یه مقدارم الان نگران علوم پایم شدم!
این اسمبلی غذاست؟!؟ وسیله ی بناییه؟! چیه؟
در ادامه ی نظر پست قبلم باید بگم،من اصلا برداشت عاشقانه ای از کار شما نکردم،فقط این قالب جدید شما من رو(شخص منو) به یاد یه وبلاگ عاشقانه نویس میندازه،همین!!
من دیگه با داریوش و ابی شما چیکار دارم؟!؟!؟
خوبه که نگران شدین. هرچند میدونم که این نگرانی باعث خوندنتون نمیشه!
اون استامبولیه که غذا و وسیلهی بناییه. این یکی زبان برنامهنویسیه. اینهمه اصطلاحاتِ خفن شما دارین تو اون رشتهتون؛ چشم ندارین یکی دوتا اسمِ خاص رشتهی مارو ببینین؟ :دی
در ادامه هم من هیچ حرفی ندارم!
زبان تخصصی:
باز خوبه حوصله داره گوش می ده و غلط گیری می کنه...
برنامه نویسی:
یعنی فارغ التحصیل نرم افزار نبود که باید دست به دامان الکترونیک شد؟!! من عاشق سی پلاس پلاسم.
ساختمان داده:
حتما اونم فکر کرده که خیلی بد بهش نگاه می کنی، نگران آخر ترم نباش.
اندیشه:
واقعا به چالش کشیدن س...
معادلات دیفرانسیل:
نمی دونم چرا یاد اون نرده های خیابون و پریدن از رو اون نرده ها افتادم. خوشحال شدم که تو این کلاس پر انرژی هستی خصوصا که یک معادله ی برنولی روبه رو باشه.
تربیت بدنی:
تو که ورزشکاری که نباید از خستگی بگی، خوب یه روز نهار نخور!
آمار:
حتما آمار و احتمالات مهندسی رو می گی دیگه امید که الهه ی حافظ شیرینی درس روز امتحان هم به قلبت الهام کنه و حافظ امیری حس خوشی نسبت به درس واست باشه همین که مجبور نباشی آمار ریاضی جان فروند رو بخونی خیلی خوش شانسی و خوشبختیه خودش.
متاسفانه اینجا با کمبود (شاید هم نبود) فارغ التحصیل رشته خودمون مواجه هستیم!
به چالش کشیدن س...؟!
از ورزشکاری نگو که دلمون خونه! دوران ما گذشته انگار! پیر شدیم ...