من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

چشم شهلای من!

نمی‌دونم چی شده که این اواخر حشره‌ها به چشمِ بنده علاقه‌ی وافر پیدا کردن! اصلا یه چیزی فراتر از علاقه؛ عشق، اونم تا مرحله‌ی فنا! همین‌طوری که دارم راه می‌رم یهو می‌بینم که یه حجمِ سریع و سیاه و ریز داره در یک حرکتِ سهمی‌وار به طرفم میاد؛ بعد یهو می‌ره تو چشمم! نیست چشای من خیلی خوشگل و دلبر تشریف دارن، این بندگانِ خدا میان خودشونو می‌کوبن بهش که در کنارِ معشوقشون فنا بشن!

فک کنم تو این هفته سه چهار باری این اتفاق افتاده.:dash1:


:lazy:تو این هفته دوبار خواب دیدم داره بارون میاد! الآن weather.com میگه که ده روزِ دیگه بارون میاد. ایشالا که این‌دفه پیش‌بینی‌ش عوض نشه.



همچنان تو مدلِ وراجی به سر می‌برم. با همه اونایی که قبلا اصلا حرف نمی‌زدم اگه موقعیتش پیش بیاد شوع می‌کنم به حرف زدن! در واقع تا حالا تو برگشت به همون وضعیتِ دلخواهِ خودم فقط در موردِ همین وبلاگ موفق بودم!


+ از نظر روحی توپم! درس داره وضعش بهتر میشه؛ کار هم یکمی داره بیشتر راه میوفته. عوضش از نظر جسمی کاغد مچاله هم نیستم! همینطوری الکی یهو سَردم میشه؛ زانوی پای راست و شستِ پای چپم هم درد می‌کنن. (کمتر از دو هفته دیگه احتمالا باید بریم مسابقات). سردرد هم بعضی وفتا یه‌بارکی سراغی ازم می‌گیره.


چندلحظه‌بعد‌نوشت: تصحیح می‌کنم، توپِ توپ هم نیستم! الآن ناگهان رفتم تو همون حالتِ روانیِ خفنی که احتیاجِ شدید حس می‌کنم برای اینکه یه نفر کنارم باشه که باهاش حرف بزنم؛ یا با من حرف بزنه!

نظرات 3 + ارسال نظر
نرسیا یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:55 ب.ظ http://nersiya.blogsky.com

نرسیا منتظر شماست


اگه مایلید عضو گروه ما بشید یه سری به ما بزنید


از بازدید کننده هاتون اگه کسی مایله تو یه وب گروهی باشه یه سری به ما بزنه

آشکار یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 ب.ظ

ا؟ آقا چرا عکست رو برداشتی؟ می خواستم دقت کنم ببینم این چشم هات دقیقا شبیه چی هستن که پشه ها اینقدر خاطرشون رو می خوان. البته عسل تنها چیزی نیست که حشرات بهشون علاقه دارن. سرکه و ... هم هست
شوع = شروع
فقط در موردِ همین وبلاگ موفق بودم = چون دیواری کوتاه تر از خوانندگان نیافتی
فکر کنم ویار کردی.... آخ. اصلا یادم نبود تو پسری. عکست رو بر می داری همین می شه دیگه. آدم جنسیت رو باید از روی کدوم قسمت این پست بفهمه. ها؟

عکسم قدیمی شده بود و تکراری؛ کفتم فعلا حذفش کنم تا یکی جدید بگیرم. ایشالا به زودی این کارو میکنم تا بیشتر زا این از فیض دیدن چهره ی مبارک من محروم نشین!
شاید دلیل اون مورد این باشه که دستِ خوانندگان بهم نمیرسه! یا اینکه باهاشون رودررو نیستم و زبونم خودبخود در مقابلشون کار نمیکنه

هیچی دیگه ویار هم پیدا کردیم! به سلامتی و میمنت

مهرداد سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

ویار نوشت: گفتم = کفتم
قدم این شهلای نو رسیده رو تبریک عرض می کنم راستی این شهلا همون بارانه یا نه؟
احتمالا چون چشمای تو نقطه ی اوج هستی تو هستن حرکت سهمی اونا می آد تا در این نقطه بازگشت پیدا کنه برای تکمیل تحدب اما غافل از اینکه در این شهلایی دچار فنا می شن و این سهمی از محل تقارن ناکام می مونه.
تو که اسمت تو تیم نیومده دیگه توپ هم معنا نداره چه رسد به توپ توپ ...

آره دیگه کلا توپ و دروازه و زمین و این چیزا رو باید از اصطلاحاتم حذف کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد