میخواستم محض خالی نبودنِ عریضه یه چیزی بنویسم، ولی نمیدونم چرا نوشتنم نمیاد اصلا!
فقط، دیروز بارون بارید. و چقدر مضحک شده این وضع که وقتی یه روز بارون میاد، اون روز عجیبه! در حالی که داریم میرسیم به اواسطِ ماهِ اولِ زمستان. لج کردن انگار همه با من؛ حالا هر روزمون بارونی نشد، دیگه همون شرایطِ قبلی رو چرا میگیرین از آدم؟!
مجنون اگه بخوای باشی میتونی فرض کنی که آسمون همه بارونشو جمع کرده که یه دفه همشو با هم ببارونه سرت! همون آرامش قبل از طوفان و ...
+ نوشتنم نمیومدا!
نقلِقول: اینکه زود تسلیم میشی، به خاطر این نیست که حوصلهی مبارزه نداری، دلیلش اینه که از شکست خوردن میترسی
* این نقلِ قول حدیث نفس نبود! یک نفر این را فرمود به بنده!
ادیسون گفت : من نخواهم گفت هزار بار شکست خوردم... خواهم گفت هزار راه شکست را کشف کردم
اصولا تا حرفی زده نشود حرفی برای گفتن نیست.حرف عین آدامس است.اگر شروع کنی بستگی دارد جنسش چقدر خوب باشد که بتواند مدتی دوام بیاورد
حالا یه کلمه هم از مخترعِ برق بشنو! :دی
تشبیه جالبی کردی! خوشمان آمد :)
اااااا اینجا گقد عوض شده این مدتی که نیومدم!! مبارکه!
سلام
سلام خانم دکتر
چه عجب یادِ درماندگان کردید! یواش یواش داشتم فک میکردم اگه در اینجا تخته بشه غیر از آشکار کسی نمیفهمه!
چقد