امروز رو باید با یک قلمِ پررنگ -ترجیحا ماژیکِ قرمز- تو تقویمم ثبت کنم. ولی نه ماژیک قرمز دارم، نه تقویمِ شخصی! همینجا مینویسم ناچارا:
جمعه 1 بهمن 1389
نمیدونم زیر تاریخ اما دقیقا چی باید بنویسم. اینکه دقیقا چه روزیه، یا دقیقا چی شده رو نمیتونم درست توصیفش کنم. روز خوبیه به هر حال. خوب و قشنگ. یه جورایی یه شروع دوبارهست. میشه گفت خالی شدم امروز. الان به مقدارِ بسیار زیادی Free Space دارم که به دلخواه میشود پُرَش کرد! یک خاطرهی بد نبود چیزی که پایانش امروز بود، به نظرِ من یه تجربهی بسیار خوب بود. حتی خاطرهی خوب هم میشه گفت بهش با یه نگاهِ قشنگتر.
آها الان یه عنوانی یادم اومد! میتونم بنویسم: «پایانِ روزهای ابری»!
موزیکنوشت: این مردکِ عربدهکش دقیقا همین الان گفت: «هنوزم میشه عاشق بود»!
پ.ن: یک شخصیتی از آشنایی با من بسیار ناراحت و متاسف بود! از الآن دیگه به نظرم دلیلی برای ناراحتی نداره. البته اصراری هم ندارم که حتما خوشحال باشه از آشنایی با من!
پ.ن2: الان اونقدر عاقلم که ممکنه حالِ بعضیا ازم بهم بخوره :دی ولی اشکالی نداره. حالا دیگه مهم منم.
متاسفم = متاسف
زیر تاریخ بنویس
Error Message: The System Has Recovered from a Serious Problem
قبلی من بودم