من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

گرفتاری

من به حال خودت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمار تو را دیدم، ولی خب راستش از قبلش بیمار شده بودم

حکایت در گِل ماندن ما از قضاوت بعضی‌ها!

من واقعا موندم تو این قضیه که چطور میشه یکی در مورد آدمی که تا حالا باهاش دیداری نداشته، باهاش صحبتی نکرده، حتی در موردش از کسی که مطلع بوده هم سوالی نپرسیده قضاوت کنه و نظر بده. ولی خب این تازه قسمت خوب قضیه‌ست، فاجعه اینجاست که یکی بیاد اینطوری در موردت صاحب‌نظر بشه، بعد یه مدت بعد بدون اینکه بازم هیچ‌کدوم از کارهای بالا رو انجام بده، یهو نظرش در موردت عوض بشه!

بیانات رهبر در دیدار جوانان استان اصفهان. 12 آبان 80

اگر کسی در مقابل جوانان ادّعا کند و بگوید نظام اسلامی ما هیچ عیبی ندارد و همان قالبی را که اسلام خواسته، ما پیاده می‏کنیم، گزاف گفته است. به‏هیچ‏وجه این‏طور نیست. خود ما انسانهای ضعیفی هستیم. وقتی کسانی اسم مبارک امیرالمؤمنین علیه‏السّلام یا اسم مبارک ولی‏عصر روحی‏فداه را می‏آورند، بعد اسم ما را هم دنبالش می‏آورند، بنده تنم می‏لرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضای آلوده دنیای امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچکترین شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشی فداشده در کربلای امام حسین علیه‏السّلام کجا؟ ما خاک پای آن غلام هم محسوب نمی‏شویم. اما آنچه که حقیقت است، این است که ما به عنوان مسلمانانی که راهمان را شناخته‏ایم، تصمیم خود را گرفته‏ایم و نیروی خود را برای این راه گذاشته‏ایم؛ با همه وجود در این راه حرکت می‏کنیم و ادامه خواهیم داد. نواقصی در کار ما وجود دارد؛ همه این نواقص هم قابل حلّ است. البته وقتی این نواقص را حل کنیم، این‏طور نیست که به غایت مطلوب رسیده‏ایم؛ نه، راه کمال تمام‏نشدنی است. در این جاده‏ای که ما حرکت می‏کنیم، هر کیلومتر به کیلومترِ آن توقّف ممنوع است؛ نباید توقف کرد؛ همچنان باید جلو رفت. بسیاری از مشکلات کنونی که ملت و کشور ما با آنها دست به گریبان است، قابل حلّ است. مقداری از آنها برعهده من و امثال من و برعهده دولتمردان است؛ یک مقدار از آن هم برعهده مردم است.

سر کاری

داره بارون میاد مثل چی! امروز تقریبا همش بارونی بود. البته متاسفانه سر ظهر میشه گفت بند اومد برای حدود یک ساعت. ترجیح می‌دادم بارون بیاد و این آخرین با هم رفتنمون -تا اطلاع ثانوی البته- زیر بارون باشه. به سرما خوردنش هم می‌ارزید حتی. ولی خب نشد دیگه!

الان ضمن اینکه داره بارون میاد، من دوباره سردم هم هست. حالا که دیگه بهار شده و داریم می‌رسیم به تابستون و قراره گرم بشه، ولی این روند جدی جدی داره منو به این فکر میندازه که بساط بخاری رو اینجا راه بندازم! البته گاز هم نداره. شاید با یه منقل هم بشه کارو راه انداخت به شرطی که به راه‌های خلاف کشیده نشم.

و الان که دارم از سرما می‌لرزم، هم‌زمان دارم یه آنتی ویروس نصب می‌کنم رو سیستمی که مهدی آورده. کانفیگ داره در حد بین‌المللی:

CPU: Inter Pentium lll 797 MHz

RAM: 256 MB

VGA: NVIDIA RIVA TNT2 32 MB

تازه اولش که کلا بالا نمیومد و داشتم ترغیبش می‌کردم بندازش دور :دی


و اینکه اندکی پیش دوتا سی‌دی رایت کردم و یه سی‌دی هدر دادم. و در مجموع اندکی کارم داره راه میوفته، و داریم می‌رسیم به همون اطلاع ثانوی بالا. ایشالا هرچه زودتر :)