دو تا مریضم رو مرخص کردم و اومدیم خونه! حاجخانم دقیقا روی تختی خوابیده بود که همین دو سه ماه پیش حاجی روش خوابیده بود. میخواستن بیشتر نگهشون دارن که با مسئولیت خودمون بیخیالش شدیم و اومدیم خونه.
منم رفتم سونوگرافی. کبد چرب دارم. و البته دو تا سنگریزه کوچیک تو کلیه که چیز مهمی نیست. فردا احتمالا جواب آزمایش خونم هم میآد.
خب ..... دیشبم تو اورژانس گذشت! همین الان برگشتم خونه در حالی که دو تا مریض اونجا دارم! جالب اینه که خودمم چندان سالم نیستم. چند ساعت دیگه خودم باید برم سونوگرافی. یه اندکی میخوابم بعد میرم. ظاهرا کلاسای امروزم باید پیچونده بشن!
ظاهرا قارچ سمی خوردیم و اوضاع قمر در عقربه! من که حالم بد نیست، ولی حاجخانم و آبجی حال خوشی ندارن. علیالخصوص حاجخانم که وضعش وخیمه!
خدایا گیر دادیا! ول کن دیگه!
رفتم آزمایش خون دادم 80000 تومن! بدبخت شدیم رفت دیگه!
فردا میرم سونوگرافی. به قول مجی ایشالا پسر باشه :دی
آندوسکوپی و کولونوسکوپی هم باید برم
زنیکهی خر عوضی میخواد یه کلیک کنه زورشه میگه سرم شلوغه وقت ندارم! میخواستم دفترچه بیمه بگیرم الکی دو روز منو عقب انداخت آخرشم به زور خانم راضی شد مرحمت فرموده کلیک بفرمایند!
فردا اگه من به رحمت ایزدی پیوستم مسئولش این خانمه. از الان گفته باشم
اندکی مریض احوالم. فردا میرم ببینم طبیب چه میفرماید
اینقدر این مدت انرژی تو بدنم ذخیره شده بود که شبا خودمو میکوبیدم به در و دیوار! این شد که دیروز تا دوستان گفتن سالن، گفتم میام! کلی هم خوشحال شدن بندگان خدا! یه مدت که ملت رو تو خماری بذاری، حتی اگه سامان آقازمانی هم باشی، از برگشتنت استقبال میکنن! خلاصه دیشب رفتیم سالن. پیر شدیم یه جورایی. دیگه فقط به درد این میخورم که استاد علیفر دربارهم بفرماید: «مدافع تازه از بند مصدومیت رهایییافتهی تیم فلان با کولهباری از تجربه در قلب خط دفاعی سهنفره قرار گرفته!» ولی راضی بودم در کل، 3 تا گل زدم!