من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

آشکارنامه!

سوال اول: آیا حاجی متقاعد شد؟

- در مورد درست بودن آمار انتخابات بله، اما بعدش طبق معمول به جمله ی «خب این درست، ولی اون چی!» رو آورد! یعنی تا یه ایرادش برطرف شد چسبید به یه گیر دیگه و البته رفت! نموند در مورد اون هم بحث بشه و متقاعد بشه.

سوال دوم: نظر سنجی یک موسسه خارجی در ایران چطور انجام می شه که هم درست تر و هم معتبر تر از ایرانی هاست؟

- نظرسنجی یک موسسه خارجی نمیتونه درستتر و معتبرتر باشه، اما نظرسنجی چند موسسه خارجی وقتی جوابهای مشابه میدن میتونن معتبرتر باشن. اینکه چطور میتونه، منظورت روش نظرسنجی بوده؟ فک میکنم این نظرسنجیها را معمولا تلفنی انجام میدن و با انتخاب یه نمونه های مشخصی از دسته های مختلف جمعیتی. مثلا موسسه TFT فک میکنم نظرسنجی رو با یه نمونه 1001 نفره انجام داده بود. حالا اگه فرصت بکنم میرم توضیحات نظرسنجی رو واستون میذارم تا کاملا با روشش آشنا بشین.

به نظرسنجیهای ایرانی هم که گفتم چطور نمیشه اعتماد کرد.

سوال سوم: به نظر شخص شما همه مردم به یک اندازه حق رای دادن در انتخابات رو باید داشته باشن؟ به عبارت دیگه اندازه رای یک دکتر یا مهندس با اندازه رای یه آدم بی سواد و بدون دانش یکی باید باشه؟

- سوال بسیار خوبیه! بله همه یک اندازه حق رای دارن! حرف من سر ارزش رای نیست، سر حق رایه. روشی که شما میگین، یعنی محدود کردن رای دهندگان به یه سری افراد خاص، کم کم باعث جدا کردن قشر خاص دیگه ای -معمولا قشر محروم- از جامعه میشه که اون هم یه نوع بی عدالتیه. ما بارها شعار میدیم که شغل یه رفتگر ممکنه از شغل یه مهندس عمران بااهمیتتر باشه. اگه قرار باشه از رای دادن محرومش کنیم این شعار کشک میشه! و اینکه طبقه ی مثلا کشاورز یا بگیم روستایی کشور از حق انتخاب محروم بشن یه فاجعست از نظر من! چون با خودشون میگن سرمایه دارا واسه خودشون یکی رو انتخاب میکنن و ما هم باید تحمل کنیم. اونوقت شاید همه کشاورزا مثلا برن مهندس بشن. و ما کشاورزی برامون نمیمونه!

سیر را غم گرسنه نیست برادر من. پس به گرسنه اجازه بدیم که خودش غم خودشو بخوره.

البته اینو در مورد رئیس جمهور گفتم که شرایط خاصی داره. وگرنه مشخصه که مثلا وقتی قراره یه مهندس انتخاب کنیم برای ریاست نظام مهندسی، خب خود مهندسین باید رای بدن، من بی سواد که اون وسط حقی ندارم واسه رای دادن. شرط ریاست نظام مهندسی تخصص تو رشته ی خودشونه که این تخصص رو اهلش تشخیص میدن. اما ریاست جمهوری شرط اصلیش این نیست که طرف دکتر یا مهندس باشه، شرط اصلیش چیزای دیگست. البته مدرک تحصیلی هم جزو فیلترها هست، اما نه اینکه هدف باشه. وگرنه میگفتن دکتر چون دکتره از مهندس که مهندسه لایقتره واسه ریاست جمهوری! (این پاراگراف آخرو به یه منظور خاصی گفتم البته!)

سوال چهارم: اگر فرض بر این بگیریم که همه چیز درست و قانونی بوده آیا الان همه از این انتخاب راضی هستن؟ یعنی اندازه این نمودارها دست نخورده؟

- چرا دست خورده. خیلی هم تغییر کرده. مسلما طرفدارای دکتر کم شدن. و البته مطمئنم طرفدارای مهندس هم کم شدن. چون همه ی اونایی که به مهندس رای دادن کسایی نبودن که به شدت از وضع موجود ناراضین و پتانسیل تبدیل شدن به ضدنظام رو هم دارن. خیلیاشون کسایی بودن که با دیدن مهندس واقعا یاد دوران امام خمیی و جبهه و این چیزا افتادن و بهش رای دادن. اون آدما از نظر من با دیدن اون رفتار بعد از انتخابات از مهندس دیگه طرفدارش نیستن. ضمنا دیدی که باور به قانونی بودن دکتر برای طرفدارای مهندس هم در حال رشد بود. خب وقتی باور کنن که دکتر قانونیه، یعنی دیگه قبول ندارن تقلب شده، یعنی آقای مهندس برای هیچ و پوچ آوردشون تو خیابون و اینهمه گرفتاری درست کرد. این آدما به نظرت طرفدار مهندس میمونن؟

و اما نکته مهمتر، اینکه چه اهمیتی داره که الان نمودارها دست خورده یا نه؟ ما برای دوره ی چهارساله انتخابات داریم. اگه قرار بود ملاکمون برا ریاست جمهوری رو مثلا دو سال بعدش قرار بدیم، خب دوره رو دوساله میکردیم دیگه! طبق قانون رئیس جمهوری که رای آورده چهارسال فرصت کار داره. و حالا البته شرایط خاصی برای عزلش هست که یه بار درمورد بنی صدر شد و در مورد دکتر هم ممکن بود پیش بیاد، و هنوزم امکانش هست. پس اینکه الان نمودار تغییر کرده یا نه دلیل نمیشه برای تغییر ریاست جمهوری. خوشبختانه قانون خوبی داریم. طبق قانون چهارسال فرصت هست، اما نه به هر قیمتی! یعنی اینکه ساز و کار قانونی برکناری رئیس جمهور رو هم داریم. پس مشکلی وجود نداره.

البته اگه مثلا مجلس ضعیفی داریم و نمیتونن وظیفه قانونیشونو انجام بدن باز یه بحث جدای دیگست. ولی به هر حال چیزی که شما میگین چیزی رو عوض نمیکنه. نه تو ایران، که تو امریکا هم عوض نمیکنه.

اما به شخصه یه تجربه جالبی در مورد کسایی که به دکتر رای دادن دارم. اقلا از بین 10 نفری از اطرافیام که می دونم به دکتر رای دادن 4نفرشون دارن می گن که به مهندس رای دادن و اتفاقا خیلی هم دکتر رو نقد می کنن. حالا یا منافقن یا از طرد اطرافیان می ترسن بگن به کی رای دادن یا مرض دارن یا هرچی 

- منم داشتم از دوستانی که تو جمع وقتی ازش پرسیدن به کی رای دادی گفت کروبی، اما به خودم گفت که به دکتر رای داده! به خاطر این گفت کروبی که تو اون جمع همه ضد دکتر بودن! میترسید بهش گیر بدن بنده خدا. البته من گفتم به دکتر رای دادم و مشکلی پیش نیومد، اما میگم اون دوستم هم حق داشت. چون متاسفانه روند بدی تو مملکت داریم که برچسب میزنن به افراد. دلیلی نداره کسی که به دکتر رای داده روش اتیکت احمدی نژادی بزنیم! و به اونوریا هم مثلا بگیم سبزی! من تو اون شرایط یکی رو مناسب تر دیدم، اصلا هم نیازی نیست همه نظرات و کارهاشو قبول داشته باشم. اون موقع مناسبتر دیدمش و انتخابش کردم. برچسب زدن اصلا کار درستی نیست.

این هم که گفتی اتفاقا دکتر رو خیلی هم نقد میکنن، این منافاتی با رای دادن به دکتر نداره ها! منم نقد میکنم، ولی میگم بهش رای دادم. دوباره هم انتخابات بین اون چهارنفر باشه مسلما به موسوی رای نمیدم! انتخابم یکی بین دکتر و رضاییه. 


و اینکه این روند سوال کردن شما جالب نیست. در واقع حاصل یه مشکل دیگه اییه. مشکل اینه که ما عادت کردیم یه سوالاتی رو تو ذهنمون جمع کنیم. سوالاتی که وقتی برامون فقط سوالن قشنگترن. یه جورایی از به جواب رسیدنشون میترسیم چون میترسیم به اون جوابی که ما میخوایم نرسیم. سوال جمع کردن کار خیلی راحتیه. هیچ هزینه ای نداره. کاری که نیاز به زحمت داره گشتن دنبال جوابه.

سوال بی جواب تو ذهنمون که جمع میشه کلا میشیم علامت سوال. سخته که اینهمه سوال رو بتونیم با هم جوابشونو پیدا کنیم. این میشه که یکی یه جوابی به سوال الف میده، بعد جبهه میگیریم و میگیم «خب این هیچی، اون چی؟!» و به سوال ج اشاره میکنیم!

تضمین میدم که ذهنتون منهدم نشه اگه یه سوالی که تو ذهنتون هست رو برین دنبال حلش و به جوابی که دلخواهتون نیست برسین!


فک کنم لازم باشه بازم این بحثو ادامه بدم! یه توضیحاتی دیگه هم هست که بد نیست بگه بعدا بنویسمشون.

انتخابات

امروز بعد از مدتها داشتم با حاجی بحث سیاسی می‌کردم. بحث این شد که نظام الان مقبولیت داره یا نه. حرف من این بود که خب اگه مقبولیت نداره و اکثریت مخالفن چرا تو انتخابات شرکت می‌کنن؟ با این حرفم بحث کشیده شد سمت درست بودن یا نبودن انتخابات تو ایران. حاجی به دستکاری و تقلب انتخابات معتقد بود و می‌گفت چون نتیجه انتخابات درست نیست خب پس به اینکه اعلام شده چه تعدادی رای دادن هم نمیشه اعتماد کرد. گفتم خب پس چیکار کنیم؟ از کجا بفهمیم چند نفر رای میدن یا به کی رای میدن؟ گفتم اگه من نظرسنجی‌های موسسه‌های نظرسنجی معتبر خارجی رو بهت نشون بدم چی؟ هرچی اونا گفته باشن قبول می‌کنی؟ گفت بستگی داره که چی گفته باشن! گفتم آفرین! یعنی اگه اونی که تو می‌خوایو گفته باشن درستن وگرنه غلطن نه؟ بالاخره گفت باشه! گفتم خب من نظرسنجی موسسات آمریکایی رو قبل انتخابات بهت نشون میدم. آمریکا که قبوله دیگه نه؟ گفت آره حالا نشون بده ببینیم چی میشه!

گفتم حالا که از این بحثا داشتیم و خوب هم بوده اینجا هم یه مقداری بنویسم در موردش:

اول بگم که منبع نظرسنجی‌هایی که نشونش دادم فایل‌هایی بود که قبلا که خودم دنبال این قضیه بودم جمع‌آوری کرده بودم. یکی دوتا گزارش نظرسنجی از موسسه WPO* و یه فایل از مرکز نظرسنجی TFT رو از قبل داشتم. ضمنا ویکی‌پدیای انگلیسی هم بود که بعضی نظرسنجیای انتخاباتی ایران رو تو صفحه انتخابات 2009 ایران لیست کرده بود، و البته با کمال تاسف عرض کنم که فیلتره این صفحه از ویکی‌پدیا!

و اما اصل ماجرا:

این عکسی که پایین می‌بینین، مربوط به نظرسنجی‌های مرکز نظرسنجی دانشگاه مریلند که 8 نظرسنجی قبل از انتخابات ایران برگزار کرده:

می‌بینیم که تو همه نظرسنجیا احمدی‌نژاد اول بود و فقط خب یه جاهایی کم و زیاد شده. از اولین نظرسنجی که حدودا 19 تا 21 ماه می بوده تا نظرسنجی چهارم که اول ژوئن بوده رای احمدی‌نژاد در حال سقوط بوده و بعدش می‌بینیم که مجددا صعود کرده. یه بررسی اگه بکنیم نشون میده که اون سقوط مال دورانیه که موج سبز داشته فراگیر می‌شده و ملت داشتن گرم می‌شدن با تبلیغات انتخاباتی آقای موسوی، اما از اوایل ژوئن یه اتفاقی افتاده که دوباره رای احمدی‌نژاد رو به افزایش می‌ذاره. اوایل ژوئن یعنی شروع مناظره‌های انتخابات. اینکه رای احمدی‌نژاد زیاد شده و رای موسوی و بقیه زیاد تغییری نکرده، نشون میده افزایش رای دکتر مربوط به افرادی میشه که قبلا تصمیم نگرفته بودن به کی رای بدن، و احتمالا با شعارایی که دکتر تو مناظره‌ها داده، تصمیم گرفتن به اون رای بدن.

نظرسنجی دیگه رو از موسسه TFT می‌ذارم. این نظرسنجی البته یکمی قدیمی‌تره. مربوط میشه به 11 تا 20 می. یعنی تا قبل از نظرسنجی دانشگاه مریلند. می‌بینیم که اینجا هم نسبت همونه، فقط تو نظرسنجی این موسسه تعداد کمتری نظرشون رو اعلام کردن و 27 درصد گفتن نمی‌دونم به کی رای میدم!

واشنگتن‌پست هم نظرسنجی کرده بود که نسبت آرای دکتر به مهندس 2 به 1 بوده ولی خب چند روز بعد انتخابات اعلام کرد که اون نظرسنجی مربوط به 33 تا 24 روز قبل انتخابات بوده و موج سبز هنوز را نیوفتاده و این حرفا. به خاطر همین قابل استناد نیست. خب ما هم استناد نمی‌کنیم حالا که خودشون می‌خوان!

اما موسسات دیگه‌ای هم هستن. فایلی که موسسه Charney Research رو سایتش قرار داده نتیجه نظرسنجی خود این موسسه و چندتا از موسسات دیگه رو با هم نشون میده. ببینیم: (البته این فایل نظرسنجی بین احمدی‌نژاد و "غیر‌احمدی‌نژاد" رو نشون میده)

خب ستون اول که نتیجه انتخابات رو نشون میده. دومی و سومی نظرسنجی‌های قبل از انتخابات دانشگاه مریلند و موسسه GlobeScan رو نشون میدن و دوتای بعدی نظرسنجی‌های بعد از انتخابات موسسات WPO و Charney Research که سپتامبر 2009 انجام شده. اینجا هم احمدی‌نژاد بالاتر از "غیراحمدی‌نژاد" بود!

این هم چندتا نظرسنجی دیگه که مربوط به بعد از انتخاباته:

آخری که همون ستون یکی مونده به آخر نمودار بالاتره، اما بقیه سه نظر سنجی که تو تاریخ نزدیک به انتخابات -بعدش البته- انجام شده هستن. اینجا هم که همه چی مشخصه.


خب حالا از اینکه کی قرار بود انتخاب بشه میایم کنار. میریم ببینیم چند درصد قرار بوده شرکت کنن:

همه نظرسنجی‌ها بالای 85 درصد رو نشون میدن!


و اما یه چیز مهم دیگه. خب خیلیا گفتن تقلب شده. ببینیم این خیلی‌ها (که معتقد هم بودن بی‌شمارن) چقدر بودن؟

خب. سوال اینه که آیا شما احمدی‌نژاد رو رئیس‌جمهور قانونی ایران می‌دونین؟ خط بالایی مربوط به مجموع همه اوناییه که جواب دادن و خط پایینی مربوط به طرفدارای موسوی. می‌بینیم که اعتقاد به درست بودن انتخابات برا طرفدرای موسوی همینطور کم شده و دیگه از حدود یه ماه که از انتخابات می‌گذره یواش‌یواش نظرا عوض میشه و 53 درصد میگن که بله احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور قانونیه.

دلیل این اختلاف هم تا حدود زیادی مربوط به اینه که طرفدارای موسوی واقعا بعد از راه‌اندازی موج سبز فکر می‌کردن که موسوی برنده انتخاباته. اینو این نظرسنجی نشون میده:

جالب البته اینه که درصد کلی کسایی که انتظار پیروزی احمدی‌نژاد رو داشتن کمتر از کساییه که طبق نظرسنجی‌ها به دکتر رای می‌دادن. اینجا میشه تاثیر تبلیغات وسیع و پر سر و صدای مهندس رو دید که البته تاثیرش اون چیزی که باید باشه نبود. به جای اینکه بتونه افراد زیادی رو به خودش جذب کنه تا رای بیشتری بیاره، طوری بود که فقط به افراد القا می‌کرد که مهندس برنده میشه. مشخصه دیگه، وقتی طرفدارای دکتر موقع انتخابات بیشتر سرشون به کار خودشون بود و طرفدارای مهندس که اکثرا شور و اشتیاق جوونی و تغییر و این چیزا داشتن همش تو خیابون در حال حرکات خودشون بودن، این مسائل کاملا طبیعیه.


و اما یک سوال: اینکه چرا من از هیچ نظرسنجی داخلی استفاده نکردم برای این مطلب! دلیلش مشخصه! اینه که نظرسنجی های داخلی از نظر من به جز برای خندوندن آدم برای هیچ کار دیگه ای مناسب نیست! متاسفانه تو نظرسنجی های داخلی اختلافاتی رو میبینیم که کاملا آدم رو متقاعد میکنه که یا نظرسنجی با هدف بالا بردن یه شخص خاصی انجام شده، یا اینکه خوشبینانه اگه نگاه کنیم، مجبوریم بگیم که مسئولین برگزاری نظرسنجی یک ذره هم علم این کار رو نداشتن و همینطوری یه چنگی به جامعه ی اطراف خودشون انداختن و یه مشت آدم شبیه به خودشون انتخاب کردن و ازشون نظرسنجی کردن! میتونین برین تو همون صفحه ی ویکیپدیا که گفتم (و البته گفتم که فیلتره) و تو قسمت نظرسنجیهاش نظرسنجیهای سایتها و موسسات ایرانی رو ببینین. دقیقا مرجع نظرسنجی که نزدیک به اصلاحاته موسوی رو اول دونسته و اونایی که به دولت نزدیکن احمدی نژاد رو! و این وسط نظرسنجی اعتمادملی جالب بوده که کروبی رو دوم کرده بود و موسوی رو سوم! در حالی که همه نظرسنجیای دیگه نشون میداد که کروبی تو خوشبینانه ترین حالت و تو اوج محبوبیتش تو این انتخابات، به 10 درصد هم نرسیده بود!

خاله پسر

این مردک این افتخار را دارد که پسرخاله‌ی اینجانب باشد:


اسمش سیناست، داداش تینا!

گزارش کار!

به خدمت شما که عرض شود، غیر از تحرکات محتاطانه‌ی کاری، مشغول یادگیری نرم‌افزار Adobe Flash CS5 از روی آموزش تصویری برادران عزیزمان در Lynda.com هستم. به لطف خدا احتمالا تا آخر تابستان یک طراح فلش خواهم بود! هرچند احتمالا غیر از بحث مسائل فنی، که مشکل خاصی نخواهم داشت، در فاکتورهای دیگر مثل خلاقیت و ذوق و سلیقه‌ی هنری بسیار ضعف خواهم داشت. کلا همان کدنویسی و برنامه‌نویسی برای ویندوز بیشتر با توانایی‌هایم سازگار بود!

نیاز به یک مشاور هنری دارم! نبود؟

تحرکات محتاطانه‌ی کاری یعنی همان "آسه آسه" پیش رفتن در کارهای مربوط به این مغازه‌ی -به قول الحسینی- کوفتی! راستش این کارها هم زیاد با روحیاتم سازگار نیست! ولی خوب فعلا چاره‌ای نیست، اهل نیمه‌کاره رها کردن کار نیستم.

فوتبال که در سال جدید به حالت تعطیل دائم درآمده. ان‌شاءالله این تعطیلی تا آخر ادامه خواهد یافت. فوتبال را از نعمت وجود خودم محروم کردم عوض همه‌ی بلاهایی که سرم آورده بود! کل فعالیت فوتبالیم مربوط می‌شود به کار محدود روی بازی Pro Evolution Soccer 2011 (که به زودی اخبارش منتشر خواهد شد) و البته تماشای بازی‌های بسیار با کیفیت لیگ برتر ایران! بازی‌های اروپایی را به دلایل فنی از دیدنش محروم هستم. که البته اتفاقی مبارکیست؛ چه اینکه تماشای فوتبال ایرانی به کل هوس فوتبال بازی کردن را از سر آدمی می‌اندازد!

دیگر اینکه اندکی بدنم را هم می‌سازم که "گامبو" نشوم! بالاخره آقای اریس را هم‌باشگاهی خود کرده‌ام و تنها نیستم. (اینجا یاد بیتی از آهنگ زیبای برادر ارزشی "ابی" افتادم که می‌فرماید: من و تو دیگه تنها نیستیم چون که / خدا با ما نشسته چای می‌نوشه!

ضمنا حدود 77 کیلو می‌باشم به روایت ترازوی دیجیتال باشگاه!

تیریپم هم متغیر می‌باشد این روزها. بعضا سوسول‌بازاری راه می‌اندازم بیا و ببین! ولی معمولا همان درویش سابقم. موهایم هم بلند شده و با توجه به روحیات بی‌حوصلگی بنده، تصور چگونگی مدل مویم نباید چندان دشوار باشد!

از اطرافیان هم اخباری در دست هست! مثلا اینکه علی -ناقص‌العقل فکرخراب- بله برونش برگزار شد و بله گفتند و برون رفتند! بنده هم هرچه اصرار کردند در مجلسش شرکت نکردم، دیشب هم حاج‌خانم فرمان داد برویم منزلشان تبریک عرض کنیم که باز این‌جانب از این عمل شنیع سرباز زدم. آن‌هایی که معتقدند این اعمال من از روی حسودی بوده همه دشمنان اسلامند و از آمریکا و اسرائیل پول‌های کلان دریافت کرده‌اند.

بوهایی هم در مورد مُجی به مشام می‌رسید که دیشب اخبار تکمیلی رسید و مطلع شدیم جدی بوده! (بوهای مطبوعی هستند البته! نیازی نیست ماسک بزنید). 


بعد اینکه قدیم‌تر -یک نفر لطفا روشنم کند که "تر" و "ترین" را باید به کلمه چسباند یا نه؟ قدیمتر یا قدیم‌تر؟- عرض می‌کردم که قدیمترها برای مطالبم 4-5 نظر داشتم‌ها! الان آشکار همچنان هست و مهرداد متناوب است و دوستانی می‌آیند و می‌روند و تو همچنان که هستی! دلیلش را خودم می‌دانم! شما هم اگر می‌دانید بگویید تا دانسته‌هایتان را بسنجیم.


روده‌درازی بس است. خدانگهدار تا برنامه بعدی. دست و هورااااااااااااااااااااااا

س(و)سک

سسک فابرگاس هم که تشرفشو برد بارسا. حالا که رفت ما هم جای سسک بهش میگیم سوسک

گلهای ونگر همه پرپر شده ... گلهای ونگر همه پرپر (سینه بزنین)


آها بهتون پیشنهاد میکنم این تاپیک رو بخونین. هواداران توپچی‌ها در حال آه و واویلا و این چیزا هستن زاری کردنشون دیدن داره :دی


- من خودم توپچی‌های لندن را بسیار بسیار دوست می‌دارم. ضمنا متاثر شدم از این حرکت این سوسک شاخدار که احتمالا باید از فصل بعد رو نیمکت بارسا بشینه سماغ بمکه (تازه اگه سماغ پیدا بشه تو دیار غربت).

خدا رحمتش کنه به هرحال. یادم نمیره بازی پارسال با بارسا رو که پنالتی زد بعدش پاش داشت کنده میشد ولی به بدبختی خودشو تو زمین میکشید و بازی میکرد!


+ بریم یه کلاس توجیهی واسه هوادارای آرسنال تو انگلیس بذاریم که بازی بعدی آرسنال بارسا شعار "فابرگاس بی‌تعصب" و شعارهای فرهنگی دیگر نثار این سسک بزرگ و البته خواهر و مادر گرامیش بنمایند

یک شخصی دیگه آشکار نیست! یا یک آشکاری دیگه شخص نیست! یا یک شخصی که تا حالا آشکار بوده الان کلا نیست ....


کجاست؟

درود

درود بر قسمت StartUp Repair ویندوز 7 که خودش بسیاری از ایرادها رو فیکس می‌کنه!

معلم

این‌همه سال اومدن واسمون حدیث نقل کردن که علی (ع) فرموده که: هرکس به من یک کلمه بیاموزد مرا بنده‌ی خود ساخته‌است. پس شما هم الان باید بندگی مارو بکنین!


یه نفر نبود بلند بشه بگه آخه کی می‌تونه به علی چیزی یاد بده که بعد علی بیاد بنده‌ی طرف بشه؟ نتیجه می‌گیریم که اصلا این حکم به انتفاع مقدم برقراره! فرض که غلط باشه دیگه هر حکمی میشه ازش نتیجه گرفت.


بعله خب منم اگه بروسلی بودم می‌گفتم هرکی یه فن کونگ‌فو به من یاد بده مثلا من واسش الاغی می‌کنم (الاغی کردن بر وزن خواهری کردن و برادری کردن!)!

یا اگه مارادونا بودم می‌گفتم هرکی به من یه تکنیک فوتبال یاد بده من با توجه به استیل تخم مرغیم در آینده‌ی نه‌چندان دور مرغش میشم!

کاش فکر هم مثل دهن بود! یا مثلا مثل دست. هروقت خواستی محدودش کنی یه جوری می‌بستیش که نتونه تکون بخوره!

فکرم درد می‌کنه، تیر می‌کشه به تو که می‌رسه!

هی روزگار!

بله دیگه، آقای ناقص‌العقل هم داره میره خونه‌ی بخت! آقا دو ترم دانشگاه تعداد واحدایی که پاس کرده به تعداد انگشتای دو دست نیست، شاید یه دست هم نباشه، بیکار و بی‌عار و علاف می‌چرخه تو خیابون.

هـــــــــــــــــــــــــــــی! کیه که قدر مارو بدونه!


خواهرنوشت: خاک بر سرت میلاد. علی زن گرفت تو هنوز اینجا نشستی ور دل ما!