من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

خب کلید ما اومد. یه چیزی که هست اینه که به یه سری سوالارو وقتی نگاه می‌کنم می‌گم که فلان گزینه رو زدم ولی وقتی به برگه‌ای که روش جوابایی که زده بودم رو نوشته بودم نگاه می‌کنم می‌بینم یه چیز دیگه نوشته! حالا یا تو پاسخنامه اون جوابارو اشتباه وارد کردم که تو این برگه هم اشتباه نوشتم (اول همه رو تو پاسخنامه زدم بعد از روی پاسخنامه پشت برگه‌ی شماره صندلی نوشتم که کدوم سوالو کدوم گزینه زدم!)؛ یا تو پاسخنامه درست وارد کردم و موقع نوشتن تو این برگه اشتباه وارد کردم، یا به کل حافظه‌م جابجا شده و اشتباها فکر می‌کنم که یه گزینه دیگه رو زدم! به هر حال با چیزایی که فکر می‌کنم زدم، این درصدای عالی حاصل شد:

زبان: 55%

دروس مشترک: 8%

مدیریت: 35%

مشترک تخصصی: 18%

معماری کامپیوتر: 2%


خدا هدایتمان کناد!

خواب دیدم یه مراسمی برگزار شده بود که نمی‌دونم در چه موردی بود ولی تو خونه‌ی قبلیِ ما بود. خونه‌ی قبلی منظورم همینجاییه که الان هستیم ولی قبل از آپارتمان شدن. بعدش که ملت داشتن می‌رفتن همه آشناها و دوستای حاجی بودن و کلی منو تحویل می‌گرفتن. بعد برگشتم دیدم فامیلای نزدیکمون نشستن یه طرفم حاجی نشسته همینطوری داره منو نگاه می‌کنه! می‌دونستم مُرده. دلمم خیلی تنگ شده بود. هیچی نمی‌تونستم بگم. گفت هرچی زنگ می‌زنم در دسترس نیستین. منم گریه‌م گرفت گفتم منم هرچی زنگ می‌زنم تو دیگه هیچ‌وقت در دسترس نیستی و رفتم تو اتاق. یه جوری گریه می‌کردم که احساس خفگی داشتم. با همون حالت بیدار شدم الانم سرم درد می‌کنه یکمم گیجم!



امروز اولین جلسه‌ی این ترم بود که رفتیم. به خاطر کمبود امکانات کنسل شد! ما که داریم می‌ریم ولی این دانشکده درست بشو نیست!



سنجش مسخره هم کلیداشو نذاشته هنوز.

منتظرم کلید اولیه‌ی ارشد بیاد تا ببینم چه شاهکاری خلق کردم! قبلا که گفته بودن 29 بهمن میاد. یعنی فردا ...


امروز فصل اول مولتی‌مدیا رو خوندم که فردا آماده برم سر کلاس خانم ملک‌زاده. خودشیرینی و شکلات‌بازی و اینا دیگه 

همین الان از راهپیمایی برگشتم! خیلی هم خوب و پرشور بود اما کلا در عجبم از مسئولین ساماندهی 22بهمن شهرمون که یه ذره نمی‌تونن برنامه‌ریزی درست بکنن. کمیت هر سال بهتره ولی کیفیت بدتر! هر سال یه تصمیم جدید می‌گیرن درباره مسیر راهپیمایی. یه سال دو مسیر جداگانه می‌شه یه سال مسیر اصلی کلا عوض می‌شه. همیشه هم سیستم صوتی مشکل داره نصف جمعیت با یه شعار هماهنگ می‌شن نصف دیگه با یه شعار دیگه. مردا همیشه بی‌حالن و واقعا خانما بهتر شعار می‌دن. معمولا هم جمعیت چند تیکه می‌شه و بعضیا می‌شن جمهوری خودمختار. امسال البته از وسطای راه سیستم صوتی درست شد و کلا از اونجا به بعد راهپیمایی بهتر از وقتای دیگه بود.


خائن به ملت هم شدیم. همچنین اکثریت گاگول ملت! این‌ لقب‌ها رو از طرف معین البته گرفتیم.

کنکور رو که دیروز دادم تموم شد رفت. فعلا کار خاصی نمی‌کنم. کار البته هست ولی من حوصله ندارم. باید InDesign یاد بگیرم به عبدالله و خانمش یاد بدم. باید یه مطالعه‌ی اولیه روی NS-2 داشته باشم تا کار روی پروژه رو با کمک خانم ملکزاده شروع کنم. باید یواش یواش برای المپیادی که فک کنم اردیبهشت برگزار می‌شه آماده بشم چون خانم ملکزاده روم حساب کرده دلم نمی‌خوام دلسردش کنم. باید فکر کنم که بعد از لیسانسم چه خاکی تو سرم کنم چون هنوز تکلیفم مشخص نیست دقیقا. احتمالا دوشنبه برم دنبال دفترچه که شاید زودتر پستش کنم تا ببینم کی تکلیف خدمتم معلوم می‌شه. نیروی انتظامی و بخش‌های مختلفش هم همچنان گزینه هستن. 

تو اوبونتو هم هستم! این صفحه رو با Chromium Web Browser باز کردم و هم‌زمان با فردریش که رفته خونه‌شون با Pidgin Internet Messenger چت می‌کنم. حوصله ندارم اون بحثی معرفی نرم‌افزار موعود رو بنویسم!

حوصله ندارم امروز! از اون حالتای مزخرفیه که قدیما دو هفته یه بار داشتم. الان نمی‌دونم چیکار کنم. دلم می‌خواست محمدهادی زنگ بزنه بگه تنهام تا برم خونه‌شون تا صبح PES بازی کنیم! این لپ‌تاپم که سیستمش خیلی پایینه نمی‌شه باهاش بازی کرد!

حدود یک ساعت و نیم دیگه کنکور دارم :دی

آمدیم

خب یه مدتی نبودیم همینطوری الکی!

پنج‌شنبه مثلا کنکور ارشد دارم! هیچی نخوندم تا روز کنکور شاید مجموع مطالعاتم به حدود یه هفته برسه البته خب قصد ادامه تحصیل نداشتم وگرنه می‌خوندم.


همچنان در حال لینوکس‌کاری هستم! البته به جای مینت همون اوبونتوی سابق رو نصب کردم. تقریبا تمام کارهایی که لازم دارم رو می‌تونم باهاش انجام بدم. یه مشکلی داشتم که درست نصب نشدن درایور پرینتر بود که امروز باهاش کار کردم درست شد.

دوس دارم هرکی می‌گه استفاده از لینوکس خودکشیه بگه چرا دقیقا! به نظر من فوق فوقش در حد گیاه‌خواریه!