من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوستچشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولیاو سلیمان زمان است که خاتم با اوست
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاکلاجرم همت پاکان دو عالم با اوست
خال مشکین که بدان عارض گندمگون استسر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
دلبرم عزم سفر کرد خدا را یارانچه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
با که این نکته توان گفت که آن سنگین دلکشت ما را و دم عیسی مریم با اوست
حافظ از معتقدان است گرامی دارشزان که بخشایش بس روح مکرم با اوست


یک فیلم ساده‌ی خوب

تنهای تنهای تنها خیلی خوب بود. بهتر از چیزی که انتظار داشتم

دوس داشتم متن نامه‌ی رنجرو که آخر فیلم خونده شد رو اینجا کپی کنم ولی متنشو پیدا نکردم. نامه‌ای که همزمان با تیتراژ پایانی فیلم خونده شد و باعث شد اکثر کسایی که اومده بودن تا آخرِ آخر سر جاشون بشینن و گوش کنن


پ.ن: یافتم! با تشکر از http://www.sodoor.blogfa.com

... از بین همه شغل‌های دنیا تو فکر یک دکه کوچک، سر نبش پیاده‌روی جلوی سازمان ملل هستم. اسم هم برایش انتخاب کرده ام، دکه پرزیدنتاسم خوراکی‌ها و قیمت ارزانشان را می‌چسبانم زیر برف پاک‌کن ماشین رئیس‌جمهورها، کی از ارزانی بدش می‌آید؟ همه رئیس‌جمهورها که مشتری‌ام شدند شغل آینده‌ام شروع می‌شود.


آقا من فکر می‌کنم رئیس‌جمهور یکی را می‌خواهد که اسم رفیق‌های کلاس چهارم و پنجمش را یادش بیاورد. رئیس‌جمهور اگر وقتی رنگینکش را کله‌کله می‌خورد به حرف‌های من گوش کند، رئیس‌جمهور اگر پایش را مثل ما پتی کند و ظهر داغ قلب الاسد برود از کارخانه وزیری یخ بیاورد، رئیس‌جمهور اگر وقتی شاهین سقوط می‌کند کنار ما بنشیند و سه روز و سه شب خوراکش بشود اشک، رئیس‌جمهور اگر با ما زیر تابوت شهدایی را که هنوز از یک جنگ مال 30 سال پیش جسدشان را پیدا می‌کنند در می‌آورند بیاید، شبانه باک بنزین همه هواپیماهای جنگی را سوراخ می‌کند، رئیس‌جمهور اگر هفت شب و روز کمک ما کاه گل بکشد بالا که زمستانی سقف چکه نکند روی قالی و زندگی‌مان، دیگر نمی‌آید سقف خانه‌ها را سوراخ‌های درشت بکند، رئیس‌جمهور اگر تا ته حرف‌های من را بشنود، رنگینکش که تمام شد، برنمی‌گردد به سازمان ملل، محال ممکن است، می‌گوید «رنجرو فندک داری؟» بعد سیگاری روشن می‌کند و پشت به همه چیز، آرام آرام قدم می‌زند و دور می‌شود و من روی پیاده‌روی جلوی سازمان ملل به خواب آرامی می‌روم که هیچ وقت نرفته‌ام.