من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

این دفعه واقعا عنوان ندارد!

دیشب با امید، ماکسی رو بدرقه کردیم که تشریفش رو ببره تهران (تهرون). باید امتحانای ترم تابستونه ش رو بده.خدا حاجی رو رحمت کنه که نذاشت من برم رشت واسه 6 واحد درس مزخرف، وگرنه کلهم اجمعین تعطیلاتم به فنا میرفت احتمالا، مخصوصا که مثل بعضیا پیچوندنم زیاد قوی نیست! تازه بعدشم هیچ تضمینی نبود که این 6 واحد رو بتونم پاس کنم.

دیشب مهدی بِلَک هم رویت شد بعد از مدتهای طولانی غیبتش. پزشکی اهواز میخونه که ظاهرا کاراشو انجام داده که از مهر بیاد همینجا تو شهر خودمون مثل آدم درسشو بخونه. من نمیدونم این چی فکر میکرد که رفت اونور دنیا! البته من اونطرفا رو خیلی دوس دارم، فقط حیف که هواش گرمه.


دیروز هوا نیمه ابری بود و امروز یکمی بیشتر از نیمه ابری. دیروز همچنان گرم بود ولی امروز بهتر شده. میخوام برم بیرون بچَرَم و هوا بخورم مث عقده ای های هوای خوب ندیده. چون مطمئنا دوباره از فردا پس فردا میشه همون مزخرفی که بود.


یه برنامه هایی ریختم که احتمالا از مهر میرم کلاس Network+ . خوبه و بدرد بخور، البته دوره های بعدیش مفیدتره که باید ببینم شرایط -مخصوصا از نوع مالی- اجازه ادامه دادن میده یا نه. شایدم برم آویزون مهندس بشم که یه کمکی به بچه های دانشگاه بکنه برا شرکت تو این کلاسا. آخه خودش همیشه گیر میده و میگه شرکت کنین چون همین دوره ها باعث تفاوت شما و درپیتای پیام نور و دانشگاه آزاد میشه. وگرنه مدرک لیسانس رو که الان از بقالی سر کوچه هم میشه خرید!



فردا دوازدهم رمضانه. دوازدهم رمضان هزار و چهارصد و سی و یک. مصادف با بیستمین سالگرد قمری ولادت باسعادت اینجانب! مراسم جشن و پایکوبی در همه ی مساجد کشور برگزار میشه که میتونین شرکت کنین. فقط خواهشی که از عزیزان و عاشقانم دارم، اینه که جشن رو بیشتر از 7 شب طولش ندین، چون برخورد میکنه با شب ضربت امیرالمومنین و شبهای قدر و این چیزا. تا اون موقع تا دلتون بخواد میتونین شادی کنین


پ.ن: فک کنم باید تکلیف خودمو مجددا با این وبلاگ روشن کنم، که قراره باز شروع کنم هی شبه خاطره بنویسم یا یکمی خاصتر بشه نوشته هام. مثلا تو همین مطلب فک کنم فقط همین بند آخریش بدرد خوندن خودم میخورد. بقیه ش ثبت اطلاعات روزانه بود که شاید اینجا خیلی جالب نباشه


بعدنوشت: واقعا ساعت 12:30 شب این موقع سال سرویس دانشگاه علوم پزشکی از کجا دانشجو جمع کرده که میبره دم خوابگاه 5 آذر میرسونه خدا میدونه!

نظرات 6 + ارسال نظر
وحید یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:40 ق.ظ http://vahid-boy.blogsky.com

سلام سلام سلام
بیا خودم پیچوندنو بهت یاد میدم بعدشم شما باهوشید ۶ واحد که چیزی نبود
در ضمن تا کیک ندی ما تولدتو جشن نمیگیریم اصلا بهت کادو هم نمیدیم اول شیرینی

صرف 6 واحد یا 100 واحد موردی نداره. مشکل از موضوع 6 واحده که تنفرانگیزه برا من!
خدایا به داد من برس که این دوستان در جواب هر حرفی که من میزنم شیرینی طلب میکنند! اصلا جشن نگیرین. من برا خودتون گفتم. ثواب دنیا و آخرت رو میبردین اگه ولادت منو جشن میگرفتین!

دکتر اشتباهی یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ب.ظ

مع السلام
تولدتان بسی مبارک.تولد شمسی تان را که حتی تاریخ دقیقش را به ما نگفتید تا بتبریکیم.
پ.ن : اینجا ملک شخصی شماست.هر تصمیمی بگیرید ما خواننده ایم.
بعدنوشت: ملت طرح ضیافت دارند...اتفاقا جماعت xy این طرح دانشگاه شما می باشند...

شمام که عرب شدین خانم دکتر! علیکم السلام و رحمه الله!
تا تولد شمسی حالا حالاها فرصت هست. ان شاءالله هروقت رسید خبرتان مینماییم.
پ.ن: شما کلا لطف دارید
بعدنوشت: مرسی بابت توضیح. البته منظورم 12:30 نصف شب بود!

آشکار یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:27 ب.ظ

تولدتان مبارک
ملک شخصی شماست و هر تصمیمی بگیرید مختارید اما تضمینی وجود ندارد که ما خواننده بمانیم
ثبت اطلاعات روزانه یا وقایع نگاری هم شیرینی خاص خودش را دارد. الزاما که همه چیز نباید آموزنده و حکیمانه و خاص باشد چون وقتی نوشته خاص شد (مثل مهتاب خانم) مخاطب عام از نظر دادن معاف می شود اما وقتی خودمانی شد می توان در کنار مطلب عام کمی هم مطلب خاص به مخاطب ارائه کرد مثل چاشنی غذا

بسیار بسیار ممنون و متشکرم از نظر کارشناسی شما

بیدل یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

تابعین نسل بعد از پیامبر و اصحابش هستند. یعنی کسانی که پیامبر رو ندیدن ولی اصحاب پیامبر رو دیدن و ملازم اونها بودن. بزرگ تابعین و سعید بن مسیب هست. سیرت تابعین هم یعنی روش زندگیشون.

باز هم ممنون از توضیح مفید برای این بنده ی نفهم

بیدل یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:23 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

خسته نباشی. حالا چرا به خودت میگی نفهم؟ زشته. خجالت بکش.
اما کلا تولدت مبارک. ببینم نمیخوای زن بستونی؟ سنت شده قد خرس. پیرشدی ترشیدی. پس کی دیگه؟

شکست نفسی کردم دیگه، نفهمیدی؟!
پیر چیه برادر من؟ هنوز 20 بهار از زندگی بنده نگذشته این حرفا رو میزنی؟!
الانه که خانم دکتر بیاد یه گیر بهت بده به خاطر این حرفت! توصیه میکنم سریعتر از این نواحی دور بشی تا دمار از روزگار در نیومد!

محمد یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ http://www.shabane.ir

سلام بنده ی نفهم!!!
گوگولی مگولی!
آقا ما این net + رو خوندیم الان هم داریم MCITP می خونیم....
اگه شبکه بارت نیست برو از همون net + شروع کن وگرنه می تونی از MCSE یا MCITP شروع کنی...net + رو می تونی با کتاب خوندن هم بفهمی...
گرچه هوای جیب رو هم داشته باش.....کلاساش گرونه ها!
می گم...این رفیقت چش بوده که رفته اهواز ....مگه گلستان چشه!!!؟!!!!
راستی چه خبر از ممد حسن ؟ خبر رسیده ماشین رو کوبیده تو دیوار!اینجوری { }
دختر بلند کرده بوده یا مستی زده زیر دلش؟!
فعلا..
یاحق!

سلام بنده ی فهمیده!
همون هوای جیب رو دارم که میخوام از net+ شروع کنم دیگه! کلاسای MSCE اینجا از همین هفته شروع میشه، هزینه ش هم دو برابر net + میشه، ما هم که فعلا فقیریم و مقروض!
اون رفیق ما احتمالا مخش تاب داشته، به حرف من گوش نمیدن همینه دیگه!
خبرا زود میرسه ها! البته فک کنم یه اشاره ای تو همین ملک شخصی خودم کرده بودم به این اتفاق. ظاهرا که مستی زده بود زیر دلش، آخه غیر از خودش تلفات دیگه ای نداشته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد