من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

درسفرنوشت

اینجا همچنان ایران است اما این بار صدای مرا از اصفهان می شنوید.:victory:

قصد داشتیم یک چند روزی ترک اینترنت را هم داشته باشیم به همراه ترک دیار، ولی این امید وسوسه کنند ی خبیثیست!:diablo:


حس و حال نوشتن که خفن هست، معتادانه دنبال کاغذ می گردم تا چرندیاتی بنویسم. فقط 4برگ کاغذ سهم راه حدودا 15 ساعته ی تشریف فرماییِ مبارکم به اینجا بود که تا حدود قم کافی بود، برای بقیه ی راه تقوای الهی پیشه کردم و انتخابات الویرا را خط خطی ننمودم!:mail1:

بسی هم لذت بردم از همان 4 برگ پشت و رو = 8 صفحه اتوبوس نوشت. اسکنری اگر در اختیار داشتیم حتما اسکن می کردیم تا از فاز عظیم خواندنش بهره ببرید، ولی بسیار بسیار افسوس! شاید هم پس از رجعت عکسی با کانِن معین بگیریم و اینجا آپلود نماییم صفحات مذکور را.

+ کاملا تابلو می نماید که این یکی دو روزه بدون حضور اینجانب، اصلا فضای اینترنت سرد و بی روح شده، نیازی نیست که در نظرات گهربارتان این نکته را ذکر کنید.:boast:

+ کلاس های دانشگاه هم که -تا آنجا که ما مطلعیم- تا آمدن بنده به تعویق افتاده. حکما خودشان فهمیده اند که بدون غیاث الدین، سطح علمی و فرهنگی و ورزشی و ادبی و ... کلهم اجمعینِ دانشگاه از حد زیرگذر عابر پیاده ی میدان بسیج هم پایینتر است.

- شاخک های نداشته مان می گویند که یک نفر از بدون خداحافظی اختصاصی رفتنمان ناراحت است. امیدوارم نباشد و اگر هست، مارا عفو بنماید. :sorry:



اینجا بالاجبار از وظیفه ی بازرسی چهره به چهره ی دسته ی خاصی از عابران مرخصیم. وقتی مطمئن باشی که رهگذر مورد نظر، او نیست، نظر کردن بی جا چرا؟

غیر از امید که فعلا همچنان آویزانش هستیم و اکنون در جوارمان خواب است، اینجا رخش خودمان را هم داریم که در حال معدنچی شدن است و باید سر بزنیم. مهمتر از آن دایی گرامی است که احتمالا ناهار خِفتش خواهیم نمود. عباس هم همین اطراف تشریف دارد ولی فعلا حس رفتن تا داران نیست. تا ببینیم چه پیش خواهد آمد.

کلا درس خواندن در یک همچین جایی را مثبت ارزیابی نمودیم، تنها مشکل همان «بلا خیزی از تن ها» است که مجبور می کند انسان را به «خو کردن به تنهایی» و ایضا «بومی گزینی!». بومی گزینی به این خاطر که زندگی خوابگاهی به زور آدم را می چسباند به یک عده تَن!



یک نکته ی مهمی را داشت یادمان می رفت: در اتوبوس فالیدیم*. غزل «خرم** آن روز کز این منزل ویران بروم» آمد. سکندری خوردیم از باربط گوییِ حافظ، آن هم از نسخه ی موبایلش!




* فالیدیم = فال گرفتیم (این سبک افعال از عواقب هم صحبتی با بعضی هاست که البته حالا از آن محرومیم.):nea:

** در نسخه های عمومی خُرَّم ذکر شده، اما حافظ در نسخه ی اختصاصی اینجانب که با مهر شخصی به بنده اهدا نمود، لغط*** را به صورت خَرَم اعراب گذاری نمود و فرمود که لغط اصلی هم همین است، آن یکی را به خاطر جلوگیری از حملات دشمنان تغییر داده است.

*** لغط را عمدا غلط ننوشتیم اما بلافاصله پس از مشاهده ی کلمه، دیدیم یوغور می نماید و تابلوست که غلط است. اصلاحش نکردیم تا بعضی شبهه برایشان ایجاد نشود که بنده معصوم هستم، بعضا خطا و اشتباه هم سر می زند از اینجانب.

نظرات 7 + ارسال نظر
خرمگس یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:31 ق.ظ http://harfedele75.blogsky.com

سلام امروز وقتی وبلاگم رو به روز کردم اومدم یه نگاهی به لیست وبلاگ های بروز دیگه بندازم دیدم وبلاگت یه وبلاگ بالاتر از منه از اسمش خوشم اومد اومدم سر بزنم ببینم چیه تبریک می گم وبلاگ جالبی داری بهت تبریک میگم که تا این حد بروزی با امید دیداری دوباره

ایشالا که سر فرصت مزاحمت میشم خرمگس عزیز!

[ بدون نام ] یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ق.ظ

ار = از
رخش = ؟
آن یکی را به خاطر جلوگیری از حملات دشمنان تغییر داده است = کدام یکی؟
در ضمن به خاطر اصرار شما ذکر نمی کنیم

رخش اسم کوچکش مهدی ست؛ قدیمها در یک مشت حرف مستانه ذکرش را آورده بودم.
همکلاسی دوران راهنمایی، با قد کوتاه و تا حدود زیادی سیه چرده، ضمنا نوازنده و خواننده هم هست و البته در حال معدنچی شدن در دانشگاه صنعتی اصفهان

آشکار یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:00 ب.ظ

قبلی من بودم

دکتر اشتباهی یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ب.ظ

سلام
سفر خوش بگذرد
نمیدونم فقط من این مدلیم یا همه؟شما که نیستین ظاهرا! ولی یه چیزی هست که با این که میدونی احتمال وجود "او" تو یه جایی صفره ولی بازم تو چهره ها دنبالش میگردی.... یا من زیادی داغونم یا....
خوش بگذره(دوباره گفتم!!)

سلام و چه عجب!
خوش باشین

وحید یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:53 ب.ظ http://vahid-boy.blogsky.com

حالا که سوغاتی نمیاری منم درمورد پستت نظر نمیدم

حالا که نظر نمیدی منم جواب نمیدم

بیدل دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

با تهمت یاسر الخبیث به ام المومنین عائشه آپم...

مهتاب دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ب.ظ http://shab00ne.blogsky.com/

آخی ...گفتی داران هوس سفر کردم!اونم کجا...ولایت خودمون!
میلاد جات واقعا خالیه..تو که نیستی هیچ بنی بشری فراموشخونه نمیاد!
ارسال نظر خصوصی امکان پذیر نیست اینجا!
حالا اومدی حرف می زنیم !
ما داریم میریم مشهد!

متاسفانه مشکل نظر خصوصی هست، البته تو وردپرس هم همین مشکل هست که میشه یه جوری حلش کرد، اما اینجارو نمیشه هیچ کاریش کرد فعلا
زیارتتونم پیشاپیش قبول. بنده رو هم دعا کنید شاید یه فرجی بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد