من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

صفر

دو ساعت با حاج خانم بحث و تبادل نظر می کنی سرِ جای قفسه کتابا و تخت و میز و همه چیز موجود تو اتاق؛ آخرش به یه توافقی می رسین، اما فرداش وقتی از دانشگاه برگشتی می بینی که حاج خانم با سلیقه ی مبارک خودشان اتاقت را کُن فَیَکون نموده اند. چه حسی پیدا می کنی؟

ولی دَمِش گرم که سبزی هاشُ برای خشک کردن تو اتاق من پهن می کنه. بوی ریحون دیوانه می کنه آدمُ!

یکی نیست یه ۲۰ متر کابل شبکه به من کادو بده؟ یا یه مودمِ وایرلس که بتونم از تو اتاق خودم کانکت بشم. قول میدم اگه یکی این لطف رو بکنه من روزی ۲ ساعت هم از اتاقم بیرون نیام!


این روزا یه جورایی داره به بطالت میگذره. نه وقتی میذارم رو درس، نه کار مفیدی انجام میدم. اکثرش با فکر کردن میگذره. با توهم میگذره بعضی وقتا. گاهی وقتا با تخیل. با فکر کردن به گذشته و آینده. به اینکه اگه فلان اتفاق می افتاد چی میشد. به اینکه اگه فلان اتفاق بیوفته چی میشه. اصلا خوب نیست این وضع. میدونم که الان کارم چیز دیگه ست. باید بچسبم به درس و تخصص، نه اینکه به مسائلی که الان انحرافی به حساب میان فکر کنم. کسی که نیست تا باهاش بچسبم به درس و از اینکه کنارش درس بخونم لذت ببرم. خدا بیامرزه علی رو که به سال کنکور به خاطرش الکی میرفتم کتابخونه. هرچند هیچی نمیخوندم، ولی اقلا از علافی در میومدم.



محمدرضا رحیمی: ما اگر در مقابل تحریم کنندگان فقط یک اخم نشان دهیم، بخشی از صنعتشان فرو خواهد ریخت!


من نوشت: تجربه نشون داده که تا من میرسم، بارون بند میاد! پیشنهاد میکنم دوستان از بنده به عنوان چتر استفاده کنن!

ب ا ر ا ن نوشت: میخواستم روزتون رو بهتون تبریک بگم، ولی روم نشد sms بدم. از همینجا تبریک میگم، ایشالا که بخونین!

نظرات 6 + ارسال نظر
مهرداد یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ق.ظ http://boudan.blogsky.com

تو که چشمات رنگ سکوت رو می خونه
تو که چشمات تا بی کرانی هر نیم کره ای روشنا داره
تو که با برق نگاهت فاصله معنی نداره
تو نه سایه که عرصه ی وجودی در بُعد بی سوی نگاهم ...
...................................................
۱. وقت٬ نداشته های آدم رو نگاه نمی کنه و می گذره.
۲. سکوت٬ گاهی فریادی نافذ داره که صدها صدا از بیانش ناتوانه.
۳. نمی دونم... مهم اینه که میدونم کاری که دوست داره می کنه.
۴. و شاید پشت چشمایی که نباشی تو نگاهی.
۵. خوبه که مامان صدای گذشتن قشنگی رو توی چشم ها ببینه . . .

مهرداد! به جون خودم اصلا نفهمیدم چی گفتی! خیلی خنگم؟!

آشکار یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:44 ق.ظ

حاج خانم اختیار تام دارند در مورد خانه. اصولا هر خانمی اختیار تام دارد در مورد خانه. آن قسمت بحث هم فقط القای حس دموکراسی است که از شما نظر می خواهد. شما احتمالا خیلی جددی گرفته ای قضیه را و نظر داده ای. شما فقط باید سرت را تکان دهی و بگویی : من به سلیقه شما اعتماد دارم و هر جور مایلید اتاق من را بچینید
اگر درست خاطرم باشد شما قبلا پول اصلاح خود را از خواهرتان گرفتید. بد نیست پول مودم یا کابل را هم از ایشان بگیرید. بالاخره این هزینه ای است که باید برای داشتن برادر در خانه پرداخت شود
چرا ب ا ر ا ن؟ مگر کلمه بدی است که واهمه دارید به خاطرش وبلاگتان ف ی ل ت ر شود؟ شاید هم حس خود چتر بینی شما باعث شده که اینطور سر خود را کلاه بگذارید

این همیشه تایید کردن و سر تکان دادن آخر بعضی وقتها برداشتهای منفی در پی دارد! مثلا بی اراده بودن و امثالهم ...
بله از نظر من هم بد نیست، اما مهم نظر خودشان است که معتقدند بد است!

نظر من به گزینه ی دوم شما نزدیکتر است!

هادی نژاد یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:17 ق.ظ http://hrhadinejad.blogfa.com

سلام
ضمن تشکر از مطالب بسیار جذابتان بنده نیز با مطلبی جدید به نام بنده و بازنده در خدمتتان هستم
خوشحال میشوم با انتقاداتتان بنده را مورد لطف قراردهید
یاحق

RaSo0l یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ب.ظ http://1man.blogsky.com

ایول ایول ! حاج خانوم رو ایول !! دمش گرم ! حال کردم اساسی
۲۰ متر کابل ؟ :)) مودم وایرلس ؟ =)) آخه مرد ی حسابی کل ِ هیکلت به اندازه یه فلش 512 مگی هم ارزش نداره بعد از این هدیه ها میخوای ؟

ریپیت اِگین :
وای عزیزم مگه من مُردم ؟ بیا با هم بریم درس بخونیم

به قول شاعر :
من بنده آن خم ابروی تو ام ، که به تکانی فرو ریزد عرش کبریایی را !!


آخه بارون میگه ! حیف نیست من با این برکت و رحمت و عظمت و شوکت رو سر این فرود بیام ؟؟ آدم قحطه مگه !!

بااابااااااااا کم رو !!! بابااااااااا خجالتی !! بابااااا

کسی از تو هدیه نخواست خرمگس.

کسی از تو همدرسی خواست خرمگس!

تصادفا در مورد بارون نظرم به نظرت نزدیکتره!

مهرداد یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:07 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

نه اتفاقا من مثل بارون نیستم و مدام به سرت می بارم یعنی خراب می شم اما اون نظر فقط جهت تنوع بود.

لطف میکنی که همچنان هستی! لطفا وقتی برا تنوع مینویسی یه تذکری بده که خودمو زیاد درگیرش نکنم

دوست یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:15 ب.ظ

سلام
چون از این مشکلا دارم در مورد اتاقم بهتون حق میدم
در مورد هدیه ها هم روز دانشجو نزدیکه(۱۶ اذر) و به این بهانه میتونید خانواده را قانع به انجام خریدن وسایل مورد نیاز کنید
و دیگه اینکه خانم باران روزتون مبارک

از ابراز همدردیتون ممنون
خانواده ی ما از این کارا نمیکنن احتمالا! دلم رو خوش نکنم بهتره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد