من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

خبر فوری

شامگاهِ یکشبنه، ۱۸ مهرماه ۱۳۸۹. غیاث الدین در حال عزیمت به امامزاده عبدالله، صرفاً جهت تجدید خاطراتِ رو به روی یادمان شهدای گمنام، که غیاث الدین هیچ قوم و خویشی در اطراف این امامزاده ی بزرگوار ندارد.

سرِ چهارراهِ امامزاده، سمندسواری مصمم شد به اینکه غیاث الدین را بالای دستِ عده ای به امامزاده برساند! پس گازیدن آغازید و چراغ قرمز را درنوردید و غیاث الدین را به آسمانِ هفتم فرستاد! اما غافل از اینکه غیاث الدین ورزشکار بوده و با دو دورانِ کامل حول محورِ طول، از آسمانِ هفتم به کف خیابان باز می گردد!

غیاث الدین، از آن جهان آمده، ابتدا گوشیِ زاغارتِ خود را از وسط خیابان جمع نمود، سپس به سمندسوارِ مذکور که پیاده گشته بود، رو نمود و -در دل- گفت: «برادرِ من! خودم داشتم با پای خودم می رفتم، چه نیازی بود به اینکه شما بنده را بفرستید به قبرستان؟». 



خلاصه نوشت: عن قریب بود عمرِ گرانبهایم را تقدیم شما عزیزان کنم! الان که حدود یک ساعت از ماجرا می گذرد، به نظر زنده می رسم و تقریبا سالم، ‌با اندکی درد در ناحیه ی دستِ چپ و کمر و دیفرانسیلِ راست! سمندسوار شماره ی مبارکش را به زور در گوشیِ ما ذخیره نمود و فرمود که مشغول الذمه -مش غلام زمبه- می باشی اگر ببینی که طوریت شده و به من زنگ نزنی!


دعانوشت: خدایا جان هرکس که دوست می داری، مارا به مرگ ناگهانی نَمیران، که هزار جور بدبختی داریم و هزاران نفر را باید ازشان به زور هم شده حلالیت بطلبیم و از میلیاردها گناهمان توبه نماییم. اندکی قبلش یک ندایی بده، بعدش مارا تیکه تیکه هم اگر نمودی موردی نیست.


جدی نوشت: جدی جدی نزدیک بود ناکام از این دنیا بروم ها! الان که هنوز گرمم، اما اگر صبح مُرده از خواب برخاستم، لطفا جمیعا حلال کنید اینجانب را!

نظرات 9 + ارسال نظر
معین یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ب.ظ http://parsinameh.blogsky.com

اول !

هورا! بالاخره این جلف بازیا به وبلاگ ما هم رسید!

معین یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ب.ظ http://parsinameh.blogsky.com

سلووم ! خوبی حالا ؟!! زنده ای ؟؟ من تعمیرگاهی آشنا دارماااا ! نمی خوای یه معرفی چیزی بکنم بری اونجا ؟؟ ارزون می گیره !

علیک سلام
فعلا که زنده ام. بذار یه چند ساعتی بگذره، اگه مُردم که باید بگردم دنبال مرده شور، ولی اگه زنده بودم و مصدومیتم بالا بود، حتما آدرس تعمیرکارت رو میگیرم ازت

آشکار دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:23 ق.ظ

خدا رحم کرد بسی. خدا را شکر که سالمی. امیدوارم همیشه سالم باشی
اگر قرار است از کسی حلالیت بطلبی به انتظار ندا نباش. دیر بازی است که بانگ الرحیل را بر آورده اند
از خداوند متعال طلب عمر طولانی و با عزت و پر برکت برای شما دارم

بله البته خدا را شکر. از شما نیز بسی ممنونم بابت این همه دعای خیر. عمر طولانی هم اگر نبود خیالی نیست؛ همان با عرت و پربرکت باشد از سرمان هم زیاد است!
پس نقدا شما بنده را حلال بنمایید تا ذره ذره سراغ دیگران هم برویم!

RaSo0lً دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ب.ظ http://1man.blogsky.com

اه ! فکر کردم مُردی ! چه حیف !

به کوری چشم شما دشمنان اسلام و مسلمین، همچنان زنده ام و علیه شما شمشیر میزنم!

مهرداد دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:43 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

سرنوشت: هر کسی یک عاقبتی داره و عاقبت بعضی هم سمند٬ البته چون زنده موندی و امکان ادعای فردات وجود داشت شماره داده که در معرض شرمندگی قرارت بده و اقدامی علیه او نکنی ورنه اگه میمیردی به جمع گمنامان بی یادمان می پیوستی.
غم نوشت: خوبه که گوشیت لوکس نبود که پروازش منتهی به سکته و در نتیجه پرکشی روح مبارک شما بشه.(خداراهزاربارشکر)
ندا نوشت: خب شاید همین یک ندا بوده.(تو بمان)
گریه نوشت: حتما نظر دکتر بی اشتباه غمبار بوده و ترجیح دادن سکوت کنن که نظر فنی خود رو در مورد آثار حادثه بیان نکردن.

سرنوشت شما اندکی بدبینانه نبود؟! البته گمنامی هم عالمی داره واسه خودش ...
دیگه یواش یواش به اینکه این خودش یه ندا بوده ایمان میارم! شما هم عجالتا مارو حلال کن تا ببینیم با دیگران چه میشه کرد
دکتر نظر تخصصی خودشون رو به صورت خصوصی بیان نمودن با اندکی تهدید! لابد صلاح دیدن اینجا تکرارش نکنن

پ.ن: از این نظرت بیشتر خوشم اومد، چون میشد بهش جواب داد

دوست دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:39 ب.ظ

سلام
خدا رو شکر که همچنان سالمید
البته باید میگفتم سالم البته اونم خیلی به نظر نمیاد که باشین

علیکم السلام
چرا به نظر نمیاد؟ مثل آدم اومدم تو جلسه هم شرکت کردم دیگه! از این سالمتر میخواین؟

مهرداشکار دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:07 ب.ظ http://boudan.blogsky.com


خب حالا با این امید که بهتر باشی:
طوری ات = طوریت
برخواستم = برخاستم

مرسی مرسی!‌اصلاح شد
احتمالا آشکارجان مراعات جال بنده را نمودند و ایراد نگرفتند!

مهرداشکار سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:23 ق.ظ http://boudan.blogsky.com

به احتمال زیاد همینطوره و ایشون مراعات حال شما رو کردن و من هم همینکار رو کردم و بعد که احساس کردم بهتری با امید به بهتر بودنت گفتم اما مثل اینکه اشتباه کردم و هنوز مشکل حل نشده که به جای حال بنده نوشتی جال بنده!

اینقدر به این دوست گرامی گیر دادم که خودم دچار شدم! بازم ممنون

معین سه‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:22 ب.ظ http://parsinameh.blogsky.com

این جلف بازی هارو از صدقه سری ما داری اونوقت مگه قدر می دونی ؟؟

واقعا! من خیلی آدم قدرنشناسیم. سعی میکنم خودمو اصلاح کنم برادر!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد