امشب تشریفمان را میبریم تهران. خانمهای همکلاسی را دیشب بردند و امروز برگرداندند و ما را امشب میبرند تا فردا! که مبادا اختلاط حاصل بشود در این بازدید از نمایشگاه! انگار ما کلا همدیگر را نمیبینیم و تنها احتمالِ اختلاطمان همین نمایشگاه بوده!
من شاید با بچهها برنگردم. از همین الان مُجی دعوت کرده که اگر ماندم خوابگاهشان را مزین کنم و سعید خواسته که با حضورِ مبارکم منزلشان را نورانی بفرمایم!
+ همچنان ارادتمان را به این شکلک اعلام میداریم:
+ به قولِ یارو: تا اطلاعِ ثانوی؛ عاشقی تعطیله دیگه!
سوال: آیا اِلِکامپ در واقع اَلکامپ نبوده و مخففِ واژهی عربیِ اَلکامپیوتر (الکمبیوتر)؟
گلنوشت: حاجخانم گلِ مارا بردند ولایت و نزدیکِ کارگاهِ پرورشِ قارچشان کاشتند! حالمان گرفته شد از این اقدام
انشالله نوت بوک که همراهتان هست که این کلبه را در عزیمت به تهران متروک نگذارید
خیر اَلکامپ نبوده: الکامپ یعنی الکترونیک و کامپیوتر که هردو واژگان اصیل پارسی هستند
کارگاه پرورش قارچ؟
حاجی که توی کار ملک و املاکه
مادر که توی کار پرورش قارچه
برادر که قهرمان دو ومیدانی است و مدال طلا پشت سر طلا
آن یکی هم توی کار ساخت آهنگ و موسیقی است
رویت می شود بگویی پول ندارم؟
اتفاقا قصد دارم بدون لپتاپ برم ایندفه. اصلا شاید فرداشب برگردم. مثل همیشه هیچ برنامهی درست و مشخصی ندارم!
چقدر هم این دو لغت پارسی بودند!
حاجی کارِ ملک و املاکش با همین یک کلبهی درویشی تمام شده. برادرمان هم دورانِ قهرمانیشان گذشته و پیشکسوت به حساب میآیند. هنرمندان که کلا در تمامِ احوال دستِ گداییشان پیش این و آن دراز میباشد! فقط مانده همین حاجخانم که کارش تازه شروع شده و فعلا فقط خرج مینمایند و بعضا کار میکشند از اینجانب!
تازه به فرض هم که همهی اعضای خانواده میلیاردر باشند. چه ربطی به بنده دارد؟ ما را همین که با تیر نمیزنند و از درِ خانه نمیرانند بس میباشد!
وفتی عشق تعطیلی می شه٬ سر و کله ی قارچ های آزار دهنده ی دلگیری های مختلط با نگرانی ها پیدا می شه و اقدام به حال گیری می کنه و باعث می شه آدم کلا خودش رو نبینه.
خیلی وقت بود به دیوار نکوبیده بودی.
الکامپ خوش بگذره خصوصا کاریکاتوراش
مرسی! کاریکاتوراشو هم ندیدم!
حقی که گم نوشته و هیچ گونه ربطی اندر متن مندرجه ندارد !
اینم خودش یه تواناییه که اینقدر بی ربط بنویسی دیگه