من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

سالِ پرباریست!

اسممان در لیست ۱۸نفره نبود؛ یعنی اینکه از تیمِ دانشگاه خط خوردیم در لحظاتِ آخر! شکستِ عشقی خورده‌ایم حالا!

مبارکمان باشد که کلا امسال سال بسیار خوبی می‌باشد. از جواب کردنِ دکتر پایمان را؛ تا خشکسالی و بی‌بارانی و حالا همین فوتبالِ مسخره که ما فقط به عشقِ لباسِ دانشگاه وقت می‌گذاشتیم و سر تمرینش می‌رفتیم! مانده اینکه ترممان را هم مشروط بگردیم تا کلکسیون کامل کنیم. این سال اگر زودتر تمام نشود بعید نیست که ...

البته شکرِ خدا را فراموش نکرده‌ایم‌ها! مثلا ممکن بود تصادف که کردیم ناکار بشویم و افلیج. یا همان دکتر که جوابمان کرد و گفت فوتبال بازی نکن؛ پایمان را عمل می‌کرد و ما بعدا دوباره مصدوم می‌شدیم و لعنت می‌فرستادیم به گورِ پدرِ پزشکِ گرامی! یا اینکه باران طوفان می‌شد و ما بدبخت می‌گردیدیم. هزاران مشکل دیگر هم می‌شد پیش بیاید که نیامد. الحمدلله!



بدون شرح:

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:24 ب.ظ

چشم باران روشن. با یک خط خوردگی شد همسان؟
قسمت آخرش را کاش می شد. کاش باران طوفان می شد

آیا شما دوست می‌داشتید که الان اینجانب مثلِ سیل‌زدگانِ هائیتی می‌شدم؟! شنا هم که بلد نیستم. غرق می‌گشتم و دنیایی به عزایم می‌نشست

آشکار دوشنبه 22 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 03:26 ب.ظ

قبلی من بودم

مهرداد سه‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:55 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

ما که آخرش نفهمیدیم تو عاشق باران هستی یا فوتبال یا پی سی اما قبول دارم که اون تصادف خیلی خیلی به خیر گذشت و سال پر بی چارگی رو به پر بی چارگی تر تبدیل نکرد ...
ولی جدا سال پر باریه

شاعر میگه: من عاشقِ عاشق شدنم!
بله معلومه که چقدر پرباره! و هرچی میگذره بارش بیشتر هم میشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد