نگاه کن که غم درون دیدهام
چگونه قطرهقطره آب میشود
چگونه سایهی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن
تمام هستیم خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبرد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب میشود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شوره
به راه پرستاره میکشانیام
فراتر از ستاره مینشانیام
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکههای شب شدم
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفههای آسمان
کنون به گوش من دوباره میرسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیدهام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستارهها جدا مکن
نگاه کن که موم شب براه ما
چگونه قطرهقطره آب میشود
صراحی دیدگان من
به لایلای گرم تو
لبالب از شراب خواب میشود
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب میشود
سلام عالی عالی عالی بووووود
قالب نو مبارک
سلام!
البته از فروغ خانم بود شعر!
قالب نو راستش زیاد به نظرم مبارک نمیاد! اما همینطوری فعلا گذاشتیمش ببینیم چی میشه
اری اری میدانم این شبا فک کنم همشون از دستم دیونه شدن از سهراب و فروف و فریدونم تا حافظ عزیز
الان فک کنم فروغ اگه بفهمه که اسمش رو "فروف" نوشتین "دیوونهتر" هم بشه
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده شب می کشم
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است
آقا مجددا یادآوری میکنم: این شعری که بنده نوشتم جزو اشعار مثبت میباشد! شما علاقهی خاصی به منفینمایی در مورد این شعر دارید