من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

فعلا

مطلب دارم برای نوشتن، حوصله‌ی نوشتن اما ندارم

کتاب دارم برای خوندن، حس خوندنش اما نیست

کار برای انجام دادن که فراوونه! ولی اونم وضعش معلومه دیگه ...



هنوز یک شب دیگه مونده تا روز شدن ...
نظرات 3 + ارسال نظر
ف جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ب.ظ

سلام دوست عزیز با تشکر از مطالب خوبت لطفا سری به وبلاگم بزن و تو هم عضوی از خوانندگان جزیره ی ویکی شو راستی نظر یادت نره
http://dastaneseryaly.blogsky.com

دوس ندارم!

مهرداد جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

نظر تبلیغاتی هم که زیاد داری اما ...
چه روزی شود آن شب
وای به حال اون کسی که توی اون لحظه که حوصله و حس تو رو فرم میاد جلو روت باشه٬ آتش فشانی از مطلب های ننوشته شده و کتاب های نخونده شده و کارهای فراوون انجام نشده فضا رو در چند ثانیه پر می کنه.
حتما به بهانه ای آتش نشانی رو در جریان امر قرار بده که آن شب روز گونه رو به روزتر گونه تبدیل نکنی و سعی کن فلفل هم کمتر بخوری و پفک هم یادت نره ترجیحا چاکلز.

فلفل که عشقه! چاکلز رو اما هنوز امتحان نکردم :دی سر فرصت باید ببینم چطوره

آشکار جمعه 20 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:22 ب.ظ

شاید پرنده بود که نالید
یا باد ، در میان درختان
یا من ، که در برابر بن بست قلب خود
چون موجی از تأسف و شرم ودرد
بالا می آمدم
و از میان پنجره می دیدم
که آن دو دست ، آن سرزنش تلخ
و همچنان دراز بسوی دو دست من
در روشنائی سپیده دمی کاذب
تحلیل میروند

فروووووووووووووووووغ
اما خدای من
آیا چگونه میشود از من ترسید ؟
من ، من که هیچ گاه
جز بادبادکی سبک و ولگرد
بر پشت بامهای مه آلود آسمان

چیزی نبوده ام
و عشق و میل و نفرت و دردم را
در غربت شبانهء قبرستان
موشی به نام مرگ جویده ست .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد