من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

تبارنامه

1. به خدمت شما که عرض شود، صدای ما تا حدود فراوانی شباهت دارد به صدای مجتبایمان. خاله‌هایمان که میزنگند و ما پاسخشان می‌دهیم، شروع می‌کنند که: «اِاااااااا مجتبی! کِی اومدی؟ چرا سر نمی‌زنی به ما می‌معرفت؟»*. حالا ما هرچه عرض بکنیم که مجتبی نیستیم و میلاد می‌باشیم، مارا به دروغ و تزویر و عوام‌فریبی و همه‌ی اینها متهم می‌کنند که تو مجتبایی ولی دروغ به عرض ما می‌رسانی که میلادی!

2. غیر از اینکه صدایمان شبیه صدای مجتباست، این را هم باید بگوییم که چهره‌مان هم شباهت‌های نزدیکی به عکس پدربزرگ پدریمان دارد. اینکه می‌گوییم عکس پدربزرگ، به خاطر این می‌باشد که پدربزرگمان برای ما فقط عکس بوده! چندین قبل از ولادت باسعادت ما وفات جانگداز نموده که البته ما سالش را هم یادمان نیست و الان هم که قصد داشتیم از این خواهر گرامی که لحظاتی پیش کنارمان بود بپرسیم بابابزرگ سال چند رحلت فرمودند، ترسیدیم گیر بدهند که دلیل سوالت چه بود و به مکافات بیفتیم (بیافتیم یا شاید هم بیوفتیم؟)!



امروز برای اولین روز رسما رفتیم در دکانمان نشستیم! حس غرور بهمان دست داد اما هیچ‌کس نیامد که با کامپیوتر خدمتش کنیم :دی

باشد که روزهای آینده ما را هم در جرگه‌ی آدمیان به حساب آورند. علی‌الخصوص که فردا پس‌فردا تابلوی عظیممان را نصب خواهیم نمود به عنوان سردر و عکس طرحش را هم که الان هم داریم نمی‌گذاریم تا اول تابلو نصب شود بعد بگذاریم.

فقط یک عکس باکلاس می‌گذاریم که سعیدِ بالِ سایبر گیر داده‌بود باید عکس بگیری:


* اینجا منظورمان "بی‌معرفت" بود. ضمن اینکه عمه‌هایمان را هم باید به خاله‌هایمان اضافه کرد. ایضا مادربزرگ مادریمان را.


نظرات 5 + ارسال نظر
مهرداشکار شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:20 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

چندین قبل=چندی قبل
میزنگند=می‌زنگند (یکسان‌سازی رسم الخط <شیوه‌ی نگارش> خودت)!

مرسی

مهرداد شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 10:30 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

پس وقت آن رسید که به دکانی بنشینیو کسب تجربت کنی، مبارکت باشه خیلی خیلی.
مجتبی رو هم به جای تو اشتباهی بازخواست می کنن یا یک طرفه‌اس؟ برای سال فوت بابابزرگ هم بهتره یه سر به قبرستان بزنی.

نه یک‌طرفه‌س. آخه مجتبی معمولا نیست و نبودنش دلیل بی‌معرفتیشه.
بابابزرگ ما سنگ قبر هم ندارد از بد روزگار!فایده نداره سر زدنش

آشکار یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ

چرا باید با پرسیدن یک سوال به مکافات بیفتی؟
این چیدمان بیشتر شبیه مشاورین املاک است تا خدمات کامپیوتری. نه پرینتری نه اسکنری نه سخت افزاری برای فروش. آخه مردم برای چی باید بیان تو این مغازه؟ بیشتر شبیه مغازه ای برای رد گم کنی فعالیت های جاسوسی است تا مغازه خدمات کامپیوتری. حتی جایی برای نشتن اون بخت برگشته ای که قرار است بیاید از شما خدمات بگیر هم ندارد (هنوز البته نمی دانم این خدمات چیست) مگه بقالی وا کرده ای که خودت نشستی این ور حجره اون بنده خدا باید ایستاده یه لنگه پا بایستد و خدمات بگیرد (حتما حظ بردن از چهره جنابعالی در حالی که داری با لپ تاپ مبارک کار می کنی را جزو خدمات دادن به مردم حساب کرده ای)
حتی یه شکلات و شیرینی هم وسط این بیابان لم یزرع پیدا نمی شود که بندگان خدا در حین انتظار تلف نشوند. اصلا آن به کنار یه لیوان آب هم نیست. نکنه خواندن بروشورهای روی میز را جزو خدمات حساب کرده ای؟

آقا حالا ما یه عکس نصفه نیمه گذاشتیم شما کلا مارو زیر سوال بردی؟! پرینتر و اسکنر رو دیشب خریدم گذاشتم سر جاش. سخت افزار برای فروش یکمی سرمایه میخواد که جور میشه ایشالا. جا برای نشستن بخت برگشتگان هست ولی یکمی اونطرفتر بود که تو کادر جا نمیشد. اتفاقا عکس هم داشتم از اونطرف ولی دیگه فک کردم زیاد مهم نیست نذاشتمش. پس لازم نیست کسی یه لنگه پا بایسته.
ضمنا حظ بردن از چهره ی بنده هم جزو خدمات محسوب میشه، اونم رایگانه که دیگه نور علی نوره.
شکلات و شیرینی و لیوان آب اما نداریم. لازمه واقعا؟!

آشکار یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 ب.ظ

@آشکار
بگیر = بگیرد
هنوز البته = البته هنوز
ایستاده یه لنگه پا بایستد = یه لنگه پا بایستد

معین شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:53 ب.ظ http://parsinameh.blogsky.com

دکونت مبارک !!!
ایشالا یه روزی به زودی توش پوووووووول پارو کنی

مرسی جانم! هرچند آرزوهای بهتر از پول پارو کردنم میشه داشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد