یه بار دو سه هفته پیش اومد پرسید این طرفا قهوهخونه داره؟ گفتم آره برو ته پاساژ پیدا میکنی. رفت پنج دقیقه بعد اومد پرسید: این طرفا قهوهخونه داره؟ همینطوری فقط نیگاش کردم خودش گفت: اوه ببخشید الان اومدم ازت پرسیدم نه؟ ببخشید! و رفت. دو سه روز پیش اومد پرسید اینجا شما تو گوشی ملت آهنگ هم میریزی؟ گفتم نه برو مغازه بغلی. رفت پنج دقیقه دیگه اومد گفت بابام شیرهاییه موادفروش نمیشناسی این طرفا؟ گفتم نه برو همون قهوهخونه بپرس شاید بشناسن! گفت نمیشه تو بیای ازشون بپرسی؟ گفتم نه منو میشناسن تابلوه! گفت باشه ببخشید خدافظ! امروز اومد دوباره گفت اینجا تو گوشی ملت آهنگم میریزین؟ متعجب نگاهش کردم گفتم نه برو بغلی! گفت وای ببخشید اون دفعه هم اومدم همینو پرسیدم نه؟ ببخشید عزیز این مامانه حواس نمیذاره واسه آدم که!
داستان ما با این دخترهی عجیب و غریب به کجا بکشه معلوم نیست! خدا به خیر بگذرونه
یه وقت ازت تعریف کرد جو گیر نشی بری واسش مواد جور کنیا!
راستی از کجا فهمیدی عجیب غریبه؟ ازین که میخواست بره قهوهخونه یا ازین که از تو خواسته بود که بری قهوهخونه؟ فقط مراقب باش که نشونی این وبلاگ رو یاد نگیره که من اعصاب ندارم میآد اینجا یه چیزی میگه و یه چیزی میگیم دعوا میشه.
وقتی تو 5دقیقه آدرس یه جا رو دوبار ازت بخوان و تو دو روز یه کار خاصی رو دوبار ازت بخوان خب نتیجه میگیری طرف عجیبه دیگه! باز پیر اگه بود میگفتیم آلزایمره!
عصبانیتتونو سر من چرا خالی میکنین؟ :( بیاین خود اون خانمو بزنین اگه راست میگین!
آاااااای فردریش کجایی بیا این ریشه عجیب و غریب را از بیخ و بن بخشکان
فردریش هم همین نزدیکیاست! یکمی دقت اگه بکنی میبینیش!
راستی یادم رفت...
عنوان پیشنهادی : خرمگس معرکه
شما چرا اینجور افرادو راه میدین تو مغازه؟
نشنوم دفعه بعدی باهاشون حرف بزنیدا!
چشم جلو در مغازه تابلو میزنم که ورود افراد عجیب و غریب ممنوع :دی