نمیدونم چه گیری داده این جناب خدا به بندهی ضعیف ذلیل مسکین! یک مدتیه که تا میایم یه ذره آرامش پیدا کنیم بساط امتحان و کوئیز رو راه میاندازه و میگه خودتو جمع و جور کن میخوام امتحان بگیرم. اونم یهویی، بدون هیچ آمادگی قبلی، مثلا اینکه بیاد اقلا یه ربع قبل اعلام کنه فلانی میخوام امتحان بگیرما! نه! همینطوری یهبارکی میاد هرچی جزوهمزوه زیر دستمه جمع میکنه برگه امتجان میذاره جاش. بنده هم که حسّـــــــــاس! تا نصف وقت امتحان فقط تو شوک اینم که چی شده باز باید درس پس بدم. حالا این هیچی، اینکه سوالاشم سخته و تازه بعضیاشو هم درس نداده هم هیچی، بدبختی بزرگتر اینه که اذیت هم میکنه وسط کار. هی میگم خب داری امتحان میگیری اقلا برو یکم اونورتر وایسا زل نزن رو ورقه من، اینطوری تمرکزمو از دست میدم، توجه نمیکنه. تازه اینم هیچی! بدبختی بزرگتر جای دیگهست! اینکه نصف وقت گذشته و من تازه از شوک اومدم بیرون. دارم سوالارو تند تند -چه درست و چه غلط- جواب میدم، یهو برگه رو از دستم میکشه میگه این قبول نیست و یکی دیگه میذاره میگه حالا بیا اینو حل کن. نمیشه هم درسشو حذف کرد که. میگه اومدی اینجا باید تا تهش بری. حذف کنی سر و کارت با کمیته انضباطیه (یا انظباطیه؟!)! یکی نیست بگه آخه مگه من خودم این واحدو باهات انتخاب کردم که الان اینطوری میکنی باهام؟ خودت اومدی خدای من شدی به زور. تازه خدای غیر تو هم نبود که بخوام انتخاب کنم که. بالاخره این واحدو باید با خودت برمیداشتم. حالا هم خیلی اگه مشکل داری بیا بگیر حذفمون کن با دستای خودت. با دستای خودتم نشد با دستای اون مبصرت اقلا -مَلکِمیت* رو عرض میکنم- حذف کن و اینقدر اینطوری اذیت نکن.
خب آخه خدای من، عزیز من! چرا سنگ میاندازی تو کار بندهی سرتاپاتقصیرت؟ شیر مادر نذاشتی بهش برسه هیچی نگفت. دماغشو کج کردی هیچی نگفت. استخونای پاشو منهدم کردی هیچی نگفت. دیگه چرا با روحش بازی میکنی که دهنش باز بشه آخه؟ بابا یه ذره رعایت حالشو بکن دیگه ....
خب تو که برنامهت این بود اینطوری رفتار کنی اقلا دیانای یعقوبی، ایوبی چیزی میدادی بهم. این چیه دادی به ما؟ اینی که دادی یه چیزی در حد مدل مال موسی بیشتر نیست. موسی هم که اون روز با خضر بود یادت نیست؟ هی غر میزد الکی سوال میکرد خضر بیچاره رو کلافه کرده بود. خب منم اونقدر غر میزنم تا دست از سرم برداری! اه! نکن دیگه .... چه گیری داده!
* خودتون تلاش کنین معنیشو بفهمین!
مَلکِمیت = عزرائیل که به فرشته مرگ و ملکالموت هم معروف است. فرشتهای بلند مرتبهاست که در دین اسلام و یهود از او نام و سخن به میان آمده است. (منبع : ویکی پدیای فارسی)
http://neyaeish.blogfa.com/post-19.aspx
ممنون!
مدتبه=مرتبه
چه قدر به خدات حسودی کردم ازین که این طور قشنگ یه درد دل از دل میشنیدم ...
خدای من اما ...
اینهمه سرش غر زدم تو بهش حسودی کردی؟!