لب خواهرمان دچار یک عدد کیست شده که باید برود بردارد. چیز مهمی نیستها، ولی احساس میکنم نفرین شدهایم انگار! قبول دارم که چندان خانوادهی خوبی برای حاجی نبودیم، ولی مسلما آنقدرها هم بد نبودیم که دعا کرده باشد بعد از خودش هر روز یکیمان گرفتار دکتر و دوا باشد!
کیست؟ لب؟ شاید منظورتان تبخال است؟
این جواد را حاج خانم نمی شناسد؟ اولین بار است که قرار است بروی خانه شان؟ خوب مادر است دیگر. یک تذکر ساده که به معنای بی اعتمادی نیست. سخت می گیری آقا
نه منظورم کیست است! کیستی که البته درست نمیدانم چیست ولی دکتر فرمودند کیست!
جواد را عالم و آدم میشناسند. تذکر ساده دوست ندارم:(