من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

من کده

اینجا ملک شخصی من است ...

عید سیاه ما

امسالم داره می‌گذره. ما یکی دو ساعت دیگه می‌ریم ولایتمون تا لحظه تحویل سال پیش حاجی باشیم.
می‌خوام بگم امسال سال خوبی نبود، اما دلم نمی‌آد! اصلا نمی‌تونم بگم امسال بد بود یا امروز بد بود یا این حرفا. ولی خب به هر حال ... امسال برای اولین و دومین بار رفتم دنبال آمبولانس. اولین بار وقتی بود که اومدم خونه و دیدم حاجی داره می‌لرزه و حالش خرابه. زنگ زدم اورژانس و خودم رفتم سر کوچه دنبال آمبولانس تا راهنماییش کنم و اومد و حاجی رو بردیم بیمارستان. از همون روز بیمارستان و مرض و بدبختی شروع شد. دومین بار شبی بود که حاجی حالش خیلی بد شده بود. حاج‌خانم می‌گفت زنگ نزنین اورژانس میان بیشتر اذیتش می‌کنن بذارین راحت باشه. می‌دونست داره می‌ره. از من خواستن بالا سرش یاسین بخونم. خوندم. نفسش داشت بند می‌اومد که بالاخره زنگ زدیم اورژانس. باز من رفتم سر کوچه که آمبولانسو راهنماییش کنم. با تاخیر اومد. برگشتم تو خونه. ملافه‌ی سفید کشیده بودن رو حاجی ...

مهم‌ترین اتفاق امسال همین بود. دومین اتفاق مهمی که به ذهنم می‌رسه فوت رضاعمو بود! چه چیزای خوبی به ذهنم می‌رسه واقعا! خب ببینم چیز خوبی هم هست اصلا؟ خب امسال برای اولین بار معدل الف شدم! برام مهم نیست ولی لنگه‌کفشیه در بیابان! دیگه خب ... استاد م. م بهم اعتماد کرد و اسممو داد برای المپیاد که اردیبهشت برگزار می‌شه. خود المپیاد و نتیجه‌ش زیاد مهم نیست اون اعتماده مهمه برام. دیگه اوقات بسیار خوشی رو با فردریش گذراندیم. گفتم فردریش باز یاد چیزای بد افتادم! مثلا این که رفتم پیش حاج‌آقا ولی تحویلم نگرفت منم تو مغازه‌ش نشستم فقط هرچی گذاشت جلوم خوردم! آها نه بازم چیز خوب بود تو همین زمینه. همین که رفتم پیش حاج‌آقا گفت فقط کارت پایان خدمت داشته باشی کافیه. دیگه دیگه دیگه دیگه .... آها اتفاق بد یادم اومد! یه چیزی از دهنم در رفت بین مامان سپهر و همکلاسی خودم خراب شد! بین خودم و اون همکلاسی و فردریشم کلا خرابه. دیگه گرونیا و اینام که هیچی. همینا دیگه. بسه
آها یه حسرتی هم از امسال تو دلم موند که تا آخر عمر درست نمی‌شه. خیلی از اینکه حاجی نتونست فردریش رو ببینه ناراحتم. خیلی!

خب ... افراد زیادی نیستن که اینجا رو می‌خونن، ولی از اونایی که می‌خونن حلالیت می‌خوام. یکی از دوستان بعد از فوت حاجی قصد کمک و دلداری داشت که خوب جوابشو ندادم. ازش عذر می‌خوام. از مامان سپهر هم عذر می‌خوام. از خانم همکلاسی هم عذر می‌خوام. فردریش رو هم که مخلصشم هستیم و می‌دونم منو می‌بخشه به خاطر همه‌ی اذیتا و دردسرام. 
همه سال خوبی داشته باشن. همه از زندگیشون لذت ببرن و هرچی صلاحشونه اتفاق بیوفته. 

سال نوی همه مبارک. عید سیاه ما هم مبارک
نظرات 4 + ارسال نظر
emad چهارشنبه 30 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:44 ق.ظ http://er2re.blogsky.com

سلام
وبلاگ خیلی خوبی داری اگه با تبادل لینک موافقی منو با نام همه نوع مطلب لینک کنید وبه من خبر بدید با چه اسمی شمارو لینک کنم

مهرداد چهارشنبه 30 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 04:00 ب.ظ http://boudan.blogsky.com

عیدت مبارک
سفیدی و خوشی در انتظارت باشه

عید شمام مبارک
ایشالا که باشه:)

آشکار چهارشنبه 30 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ب.ظ

فقط هرچی گذاشت جلوم خوردم = آیا حاج آقا چلوکبابی دارند؟
واقعا فکر می کنی حاجی نمی بینه؟ یعنی روح و اون دنیا و اینا کلا کشکه؟ اصلا به روح اعتقاد داری؟
حلالت نمی کنم آقا. فقط من خارجی بودم که ازم اسم نبردی؟ (قابل توجه فردریش بانو: نو که اومد به بازار کهنه می شه دل آزار)
@مهرداد: آقا شما هم حلال نکن. سر پل صراط جلوشو بگیریم
امیدوارم شما هم سال خوبی در پیش داشته باشی. عید شما هم مبارک

نه خشکبارفروشی دارند!
نه خب از اون دیدنا می‌خواستم
نه آقا شما که اسم بردن نمی‌خوای که می‌خوای؟ شما و مهرداد آخه حسابتون از بقیه‌ی خوانندگان جداست. بقیه در دنیای واقعی هم مشاهده می‌شوند ولی شما خیر!
متشکریم

man جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:57 ب.ظ

نه آقای آشکار ما از قدیما بودیم
ما هم می بخشیم شما را
خدا حاج آقا رو رحمت کنه من مطمئنم که ایشون منو میبینن.

خدا شما رو هم حفظ کنه که مارو می‌بخشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد