-
سگ می شویم!
سهشنبه 2 شهریورماه سال 1389 04:50
امشب بالاخره اولین بازی تیممون تو جام رمضان رو برگزار میکنیم. اون هم با تیم گرگ پیر ! نمیدونم واقعا اینا چی فک کردن که این اسمو گذاشتن رو تیمشون! همین اسامی رو استفاده میکنن که آدم مجبور میشه اون روی سگش بالا بیاد دیگه! چنان پاچه ای از حریفمون بگیریم که نفهمن از کجا خوردن . همه مثل ما بافرهنگ نیستن که اسم تیمشون رو...
-
صدیقه کور
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 08:54
دیشب از افطار تا سحر صدیقه کور مهمونمون بود. (البته از این عینکا نداره ها!) صدیقه کور یه پیرزن 60-70 ساله ست که شخصیت مشابهش تو «شما که غریبه نیستید» لیلاکوره. با این تفاوت که اینجا هوشنگی وجود نداره که به قتل برسونش! خل وضعه و یه جورایی توهمی. یهو میبینی پرید تو کوچه و شروع کرد به فحش دادن و بد وبیراه گفتن به ملت....
-
این دفعه واقعا عنوان ندارد!
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 08:57
دیشب با امید، ماکسی رو بدرقه کردیم که تشریفش رو ببره تهران (تهرون). باید امتحانای ترم تابستونه ش رو بده.خدا حاجی رو رحمت کنه که نذاشت من برم رشت واسه 6 واحد درس مزخرف، وگرنه کلهم اجمعین تعطیلاتم به فنا میرفت احتمالا، مخصوصا که مثل بعضیا پیچوندنم زیاد قوی نیست! تازه بعدشم هیچ تضمینی نبود که این 6 واحد رو بتونم پاس کنم....
-
تغییر دکوراسیون + فوتبال
جمعه 29 مردادماه سال 1389 18:27
اولا که به خدمت شما عرض کنیم که قالب وبلاگ را تعویض نمودیم، از این جهت یادآور شدیم که احتمالا شما به دلیل گرفتگی روزه، چشمانتان توان تشخیص را از کف داده و اگر اعلام نمی شد، هرگز متوجه این تغییر نمی شدید. متاسفانه فوتوشاپ (باید عکس فروشی ترجمه کنیم؟!) بنده دچار مشکلاتی شده که باعث شد هدر (سربرگ) قالب جدید را به همین...
-
جهنم
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 18:21
خدایا ما از گرما گله کردیم و عرض کردیم که یه اندکی مارا فوت بنمایی، یا بهتر از آن آبی بر سر ما بپاشی؛ حالا نمیخواستی این کارهارا بکنی میگفتی دوست ندارم؛ چرا زدی موتور یخچال مارا سوزاندی که در این گرمای مزخرف مجبور باشیم برای افطار کردن از خانه ی عباس یخ بیاوریم تا از تشنگی سقط نشویم؟! این ملک شخصی من قیافه اش بسی...
-
گلاب به رویتان نوشت
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 10:05
پارسال این روزها پای چپم اندر گچ بود! بعضا چون الاغ چلاق به این سو و آن سو می خرامیدم تا بساط سر رفتن حوصله برچیده شود! امسال این روزها ناامیدم نموده اند از رو به راه شدن اوضاع مچ های معدومم و خبری نیست از گچ و سیمان؛ نتیجتاً عین اشتر جمازه می چَمَم در معابر عمومی شهر تا تعرقی بنمایم و بتستم* که عرق شتر مست هم آیا به...
-
سکوت
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 00:47
هزار حرف گفتنی دارم و دَم نمی زنم ...
-
تصدیق
شنبه 23 مردادماه سال 1389 12:56
امروز آیین نامه و عملی رو یه جا و یه ضرب قبول شدم! جفتشو هم ناپلئونی، آیین نامه با 26 (حداقل نمره ممکن) و عملی با دو خطا (حداکثر خطای ممکن)! + دقیقا 3500 ریال کل دارای نقد بنده است که با 4000 ریالی که در حساب سوئیس خود انباشته ام می شود 7500 ریال معادل 750 تومان وجه رایج مملکت! حالا جرات دارید طلب شیرینی بفرمایید بابت...
-
Battery Low!
جمعه 22 مردادماه سال 1389 20:06
امروز معین کابل رابط شارژر مزخرف لپ تاپمو ازم پس گرفت. در نتیجه شارژش باتریش تموم شد و من حالم گرفته شد. کابل اصلی شارژم از این سه شاخه های مزخرفیه که فک کنم باید مال شرق آسیا باشه. همین چند لحظه پیش رفتم خود یه تبدیل واسش خریدم که خودکفا بشم! به قول حاجی: در بیابان ها اگر صد سال سرگردان شوی بهتر است کاندر وطن محتاج...
-
پینوکیو بعد از 40 قسمت آدم شد اما من ...
جمعه 22 مردادماه سال 1389 05:13
ماه رمضون شد و ما همچنان آدم نشدیم. خدایا خودت یه حرکتی رو ما بزن دیگه، ما گردنمون کلفت شده و زورمون زیاد، با این روشهای معمولی اصلاح نمیشیم انگار! این روزا دل تنگی هام بیشتر شده. قدیما به جوونای عاشق ناقص العقل میگفتن: "دو روز که گشنگی بکشی عاشقی از کله ت میپره!"؛ ما دو روز گشنگی کشیدیم تازه عاشقی زده به...
-
یک پست نسبتا بیخود
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 17:13
دیروز خواب دیدم که دارم چندتا از دندونای ناکار شده ی خودمو با دست میکَنم! بیدار که شدم دندونانم درد میکرد! البته بعدش رفتم در خونه ی ماکسی که بعد از مدتها برگشته و یه پروفن ازش گرفتم و خوردم و مشکلم حل شد. از اونجا با ماکسی کلی چرخیدیم و من کلی خیس شدم طبق معمول! واقعا کسی پیشنهادی برای سالهای بعد نداره؟ دیروز معاینه...
-
جارو
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 08:41
داشتم فکر میکردم به اینکه قدیما چقدر حقوق بشر کمتر رعایت میشد! یه جارویی مثل عکس بالا رو متصل به یه دسته بیل در نظر بگیرین. حدود ۱۰-۱۲ سال پیش، اون موقعا که هنوز بچه سال بودیم و چست و چابک، حاجی -نمیدونم به چه دلیلی- داشتن بنده رو دنبال میکردن. تو دستشون هم همون چیزی بود که الان در نظر شماست. محل تعقیب و گریز تو خونه...
-
مشاور می شویم!
شنبه 16 مردادماه سال 1389 22:32
این روزا شدیم درگیر کارای دوستان. دوستانی که یه روزگاری تو دوران دبیرستان یا حتی راهنمایی همکلاسی بودن و سال پیش کنکورشونو خراب کردن و حالا برا قبولی امسالشون از من هم مشاوره میخوان! البته فقط خود من که نه، امروز نریمان اومده بود که با مجتبامون صحبت کنه و آمار مکانیکارو در بیاره. ولی غلامعلی و وحید سنگی و گرزین با...
-
یادآوری
جمعه 15 مردادماه سال 1389 09:37
فکر نکنم اگر به جای دیگری بروی بلاگفا از روی حسادت یا عصبانیت وبلاگت را پاک کند. اگر جای بهتری پیدا کردی می توانی بروی آن جا و آدرسش را هم این جا بگذاری و..... کسی این نظر رو یادش میاد؟! دارم با یه سری حرکات پارتیزانی بعضی از نظرات وبلاگ مرحومم رو پیدا میکنم تا یه جایی ذخیره کنم و بعدا مرتب کنم ... بعدنوشت: عن قریبا...
-
یادگار ماندگار
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 09:56
یکی از اون چیزایی که این روزا من خیلی دوس دارم، یه فایلی هست به اسم یادگار ماندگار قلمچی؛ پارسال گرفتیم و بسی لذت بردیم از مطالعهی اطلاعات قبولیهای دانشگاههای مختلف؛ پارسال به دو قصد بود، یکی بررسی احتمالات قبولی خودم تو دانشگاههای مختلف، و مهمتر از اون، پیدا کردن کسی که میدونستم فقط یک آزمون قلمچی داده بود و...
-
معرفی یک دوست جدید
چهارشنبه 13 مردادماه سال 1389 09:45
لپ تاپی خریدیم به مدل Acer Aspire 5741G-434G64Mn، تا بچسبانیمش به خودمان در مواقع اضطرار و از تنهایی دِق نکنیم! مشخصات لپ تاپ مذکور از این قرار است: CPU: Intel Core i5 430M@2.26GHz (Turbo Boost 2.53GHz), 3MB L3 Cache Memory: DDRIII 4GB 1333MHz (Dual Channel) Hard Disk Capacity: 640GB SATA 5400RPM Optical Drive: Dual...
-
لپ تاپ
سهشنبه 12 مردادماه سال 1389 21:58
در حال وَر رفتن با لپ تاپی هستم که بالاخره بهش رسیدم! یه خورده سرم برا پست دادن شلوغه.
-
استفتا ۲
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 17:29
-
سهیلی زاده
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 05:14
این شبها یه سریالی پخش میشه به اسم فاصلهها. با توجه به هر شب بودن و عامه پسند بودنش از اون سریالاییه که معمولا کلی مخاطب دارن و خیلیا یه جورایی معتادش میشن و در حالی که شاید خودشون در حال دیدن یا بعدش بگن عجب چیز چرتیه! انتقادات هم معمولا بهش زیاده. من میخواستم یه مطالبی بنویسم، نه در مورد این سریال، که در مورد حسین...
-
موش
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 05:12
- دیشب یک موش قصد ورود غیر قانونی از راه تراس به اتاق من را داشت که پس از برخورد با پای اینجانب، از تراسِ نیمه ساخته به پایین پرتاب شد تا درس عبرتی باشد برای دیگران! - بسی علاقهمند شدهایم به HTML . منتظر فرصتیم برای مطالعه. احتمالا برای یک دانشجوی مهندسی کامپیوتر مفیدتر است تا خواندن کتابهای گابریل گارسیا مارکز و...
-
استفتا
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 05:03
فعلا همین بعدنوشت: یه تحقیقاتی تو احکام کردم و یه تفکری کردم، دیدم که میشه گفت تو جواب به سوالایی شبیه به سوال من، سه نوع جواب داده میشه: الف: این کار اشکال دارد. >>> یعنی دقیقا اشکال داره، بدون هیچ چون و چرایی. شرایط خاص و این چیزها هم در کار نیست. ب: اگر فلان شرایط به وجود بیاید، اشکال دارد. >>>...
-
وقتی قراره حرصت بدن ...
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 21:26
ظاهرا زمین و زمان ول کن ما نیستن! از حاج خانم و آقای لوازم تحریری و هزار نفر دیگه گذشتیم؛ این یکی رو کم داشتیم: امشب تو مسجد ترکها به مناسبت ولادت امام زمان یه بستههای کوچیکی به همه میدادن که توش دوتا شکلات بود و رو هر کدومش یه حدیثی نوشته بود. مال من چی باید باشه تو این شرایط؟ کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را...
-
هجرت
دوشنبه 4 مردادماه سال 1389 09:47
قالوا الم تکن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها آیا زمین خدا فراخ نبود؟ آیا نمی توانستید هجرت کنید؟ از اونجا که اینترنت خدا فراخ بود، هجرت کردیم! دیگه پامو تو اون خراب شده نمیذارم. یعنی میذارم، ولی فقط وقت ضرورت و برای کارهای خاصی که دارم. نه آقای شیرازی! فایده نداره، هرچی بیای به پام بیوفتی برنمیگردم. اَه! برو دیگه، ول کن...