-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 آذرماه سال 1391 08:34
وبلاگم جدی جدی دیگه قالب نداره یا برا من بدون قالب بالا میاد؟! امروز بعدازظهر میرم پیش دکتر نوروزی. دیگه به احتمال فراوان آخرین باریه که میرم اونجا. دیروز حاجخانم رو بردم درمونگاه. امروز صبح رفته آزمایش بده و دوتا پلاستیک قرص و کپسول و کوفت و زهرمارم بهش دادن. چند روز پیش رفته بودم واسه یه آشنایی دوتا سیستم شبکه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 14:25
تصادفا دارم از داخل ویندوز مینویسم! جواب آزمایش رو گرفتم. مسم هنوز زیاده ولی از دفعه قبل کمتر بود. آنزیم کبدیم که قبلا زیاد بود حالا به اندازه شده. یه چیز دیگهای هم که قبلا متوسط بود حالا زیاد شده! کلا اوضاعم از این رو به اون رو شده. دیروز بردم نشون دکتر بدم که گفتن امروز نمیاد. شنبه میاد که من میخوام برم دیار یار...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 13:34
امروز حالم خوبه. سردرد و مشکلات دیگه ندارم. صبحم با فردریش تونستم صحبت کنم. دارم با NetworkSimulator 2 ور میرم ببینم میتونم رو این LinuxMint 14 نصبش کنم یا نه. راستی نگفته بودم! دیگه کلا دارم با این سیستم عامل کار میکنم! البته برا یه سری کارهای دانشگاه مجبورم ویندوز رو هم داشته باشم. ولی کارهای اصلیم تو همین سیستم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 آذرماه سال 1391 19:09
پنجشنبه زنگ زدم ببینم جواب آزمایشم اومده یا نه. گفتن هنوز جواب مقدار مس نیومده. قرار شد دوشنبه برم دنبالش. امیدوارم جواب درست و حسابی بگیرم. دکتر میگه اگه بازم طوری باشه که مشکوک به ویلسون باشی باید از کبدت نمونهبرداری بشه. همین الآن داشتم دربارهش میخوندم، خدا کنه مشکلی نداشته باشم! یه جفت فنچ هم برای فردریش...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 آبانماه سال 1391 20:06
این بلاگاسکای هم بالای مطالبِ وزینِ من میآد ژلِ حجمدهندهی لب تبلیغ میکنه! آبرو حیثیت نمیذاره برا آدم خب! آخرش میرم سراغِ همون رسانهی متخصصان و اهلِ قلم!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 آبانماه سال 1391 20:05
هرچی سعی میکنم بیخیالِ بحثای کپیرایت و استفادهی غیرمجاز از نرمافزارها و این داستانها بشم، این دوستان دلایلِ بیشتری برای پرداختنم به این قضیه ایجاد میکنن. چند وقت پیش بحثِ تحریمِ کاربرانِ ایرانی از طرف بعضی از شرکتهای سازندهی نرمافزارهای امنیتی بود*، حالا این مایکروسافتِ مادرمرده هم داره به محدودیتهاش اضافه...
-
محرم
دوشنبه 29 آبانماه سال 1391 20:36
اگه بیکار شدید کتاب حماسه حسینی شهید مطهری رو بخونید. علیالخصوص جلد دوم. و البته این مطلب: لینک
-
ReTest
جمعه 26 آبانماه سال 1391 14:52
ظاهرا آزمایشها دست از سر ما برنمیدارند! دکتر فرمودند که برو آزمایش خون و اون آزمایشِ مبارکِ 24ساعته رو یه آزمایشگاه دیگه تکرار کن! ظاهرا یه چیزی رو نشون میدن که با وضعیتِ من نمیخونه! به دو اسم احتیاج دارم، برای وبلاگِ خودم!
-
کلید
سهشنبه 23 آبانماه سال 1391 19:56
دو عدد کلید داشتم که خودشون زیاد مهم نبودن، بیشتر جاکلیدیش مهم بود که نصف خونهمون بود. بعد از کولونوسکوپی دیگه ندیدمشون. احتمالا تو بیمارستان از جیبم افتادن.همین جا از پرسنل خدوم بیمارستان علیالخصوص خانمِ "." خواهش میکنم اگه تو زیرزمین بخش داخلی پیداش کردن به من خبر بدن. با تقدیر و تشکر فراوان!
-
باز آمدم!
یکشنبه 21 آبانماه سال 1391 19:24
خب آزمایشات به خوبی و خوشی تموم شد و عجیب این که این دفعه هیچ بیماری و مشکلی از جواب آزمایشا پیدا نشد! البته بسیار آزمایشات مزخرفی بود علیالخصوص کولونوسکپی که از یه جایی بعد اصلا یادم نمیاد چی شد! فک کنم اصلا از حال رفتم تا یه مدت بعدش که تو اتاق دیگهای خودمو روی تخت یافتم!
-
5
یکشنبه 21 آبانماه سال 1391 13:30
حاضر شدم که برم بیمارستان. شلوارم رسماً رام گشاد شده خدا به خیر بگذرونه این آزمایشو.
-
غیرقابلذکر
یکشنبه 21 آبانماه سال 1391 10:17
این یکی دو روز به شدت غیرقابلذکره! پس که کثافت و حال بهمزنه! فقط بگم که کل نیازی که به کاهش وزن داشتم تو این چند روزه برطرف شد! احساس میکنم هاردم فرمت شده از تهِ تهش!
-
آبخواری
جمعه 19 آبانماه سال 1391 14:37
آبِ سوپ خوردم به عنوان ناهار! تا یکشنبه غروب حق ندارم غیر از مایعات بخورم
-
غول چراغ
جمعه 19 آبانماه سال 1391 10:20
یه مقالهای از آقای ایزدپناه تو ماهنامهی شبکه خوندم در مورد اوضاع و احوال بازار موبایل - و بازار خیلی چیزای دیگه - که خالی از لطف ندیدم بذارم دوستان هم بخونن. خوب نوشته: غول چراغ در بیغوله
-
بلندنوشت
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1391 18:16
دیروز 1. رفتم خدمت خانم دکتر ملکزاده که پروژه دوره کارشناسی رو باهاش بردارم. میخواستم یه موضوع گرافیک یا مولتیمدیا انتخاب کنم که برای خودم راحتتر باشه ولی اونقدر ازم تعریف کرد که تو که کلی استعداد دیدِ شبکه داری حیفه بری سراغ گرافیک و این حرفا که آخرش یه موضوع تو حوزهی شبکه بهم انداخت. اونم حملات Collision در...
-
گزارش بعدی
سهشنبه 16 آبانماه سال 1391 20:57
در ادامهی داستانهای آزمایش و دکتر عرض شود که جواب آزمایش ادرار 24 ساعته اومد که یه مقداری بالا و پایین داره که طبق اطلاعات موجود تو برگه آزمایش مشکل خاصی نیست ولی طبق تشخیص محمدهادی (دکتر شخصیم!) یه مشکلی هست که البته حل شدنیه. یکشنبه آندو و کولون دارم جوابشو که بگیرم میرم ببینم دکتر نوروزی چی میگه. ضمنا به شدت در...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 آبانماه سال 1391 23:33
امروز صبح محمولهی یکلیتری که از صبح جمعه تا لحظاتی قبل از رفتن با مشقتِ تمام آماده کرده بودم تحویل آزمایشگاه دادم. نتیجهی تلاش و کوششِ بیست و چهار ساعتهام حدود یک لیتر شد که فکر میکنم آمار قابلِ قبولی بوده باشد. متأسفانه مسئولین آزمایشگاه در قبال تحویل این محمولهی ارزشمند از بنده پول هم دریافت کردند که جای تعجب...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 آبانماه سال 1391 22:50
دلم تنگ شده برای حاجی یاد اون روزی افتادم که از دانشگاه اومدم خونه و دیدم حاجی سردشه و خیلی سردشه و داره از سرما میلرزه و حالش خوب نیست و زنگ زدم اورژانس و به زور یارو رو متقاعدش کردم آمبولانس بفرسته و رفتم سر کوچه تا آمبولانسو راهنمایی کنم و حاجی رو بردیم اورژانس ... اولین باری بود که میرفتم دنبال آمبولانس یاد اون...
-
گزارش
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 09:01
عرض کنم به خدمت شما که ... هپاتیتم منفی بود یه چیزی تو خونم پایین بود که دکتر گفت مشکلی نیست ولی الکی محض احتیاط یه آزمایش دیگه هم نوشت که برم انجام بدم. نتیجه اینکه همون کبد چرب مسئلهست که باید تغذیه رو رعایت کنم و یه کوچولو هم بحث کلیه که زیادم مهم نیست و باید آب زیاد بخورم! البته همچنان آندوسکپی و اون یکی مزخرفه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 13:36
دو تا مریضم رو مرخص کردم و اومدیم خونه! حاجخانم دقیقا روی تختی خوابیده بود که همین دو سه ماه پیش حاجی روش خوابیده بود. میخواستن بیشتر نگهشون دارن که با مسئولیت خودمون بیخیالش شدیم و اومدیم خونه. منم رفتم سونوگرافی. کبد چرب دارم. و البته دو تا سنگریزه کوچیک تو کلیه که چیز مهمی نیست. فردا احتمالا جواب آزمایش خونم هم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 06:44
خب ..... دیشبم تو اورژانس گذشت! همین الان برگشتم خونه در حالی که دو تا مریض اونجا دارم! جالب اینه که خودمم چندان سالم نیستم. چند ساعت دیگه خودم باید برم سونوگرافی. یه اندکی میخوابم بعد میرم. ظاهرا کلاسای امروزم باید پیچونده بشن!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 01:26
ظاهرا قارچ سمی خوردیم و اوضاع قمر در عقربه! من که حالم بد نیست، ولی حاجخانم و آبجی حال خوشی ندارن. علیالخصوص حاجخانم که وضعش وخیمه! خدایا گیر دادیا! ول کن دیگه!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مهرماه سال 1391 14:08
رفتم آزمایش خون دادم 80000 تومن! بدبخت شدیم رفت دیگه! فردا میرم سونوگرافی. به قول مجی ایشالا پسر باشه :دی آندوسکوپی و کولونوسکوپی هم باید برم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 مهرماه سال 1391 18:18
زنیکهی خر عوضی میخواد یه کلیک کنه زورشه میگه سرم شلوغه وقت ندارم! میخواستم دفترچه بیمه بگیرم الکی دو روز منو عقب انداخت آخرشم به زور خانم راضی شد مرحمت فرموده کلیک بفرمایند! فردا اگه من به رحمت ایزدی پیوستم مسئولش این خانمه. از الان گفته باشم اندکی مریض احوالم. فردا میرم ببینم طبیب چه میفرماید
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 12:04
اینقدر این مدت انرژی تو بدنم ذخیره شده بود که شبا خودمو میکوبیدم به در و دیوار! این شد که دیروز تا دوستان گفتن سالن، گفتم میام! کلی هم خوشحال شدن بندگان خدا! یه مدت که ملت رو تو خماری بذاری، حتی اگه سامان آقازمانی هم باشی، از برگشتنت استقبال میکنن! خلاصه دیشب رفتیم سالن. پیر شدیم یه جورایی. دیگه فقط به درد این...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مهرماه سال 1391 15:23
یک آدم بیاعصابِ پرخاشگر این پشت نشسته. مواظب باشین پاچهتونو نگیره
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 مهرماه سال 1391 16:39
از آدمایی که قشنگ مینویسن متنفرم! چون باعث میشن با خودم بگم کاش میتونستم برم بیرون تو خیابون خودمو پهن کنم رو زمین تا دیگران از روم رد شن * مرگ بر عرفان!
-
ScreenShot From Ubuntu 12.04
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 00:02
یه عکس از محیط اوبونتو گرفتم که بگم اونقدرا هم عتیقه نیست خب! البته یه هدف دیگه هم داشتم که در عکس نهفته است ...
-
دنیای آزاد
یکشنبه 26 شهریورماه سال 1391 18:46
۱ - ۲ - ۳ آزمایش میشود ۱ - ۲ - ۳ آزمایش میشود این مطلب از اوبونتو ارسال میشود .... سیستم عامل آزاد ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 شهریورماه سال 1391 15:51
تازه یواش یواش داره یه جای خالی حس میشه. تازه داره روزایی که هنوز مریض نبود یادم میاد فردا مراسم چهلمشه این مدت حس نوشتن نبود، همین طور وقتش. احتمالا به زودی یه شرکت ثبت کنیم با کچل و دو نفر دیگه. یکی دو تا پروژه الان رو دستمه که باید انجامشون بدم. آقشیخ اگه بود الان باید از پروژههامون براش تعریف میکردم تا باور...